مدرسه علمیه فاطمیه پاکدشت
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
شنبه 95/08/22
حضرت علی (ع) می فرمایند:
بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ.
بد توشه ای برای آخرت است ستم بر بندگان خدا.
غررالحکم ،ج 1 ،ص 342.
محبوبه نصرتی زاده(استاد)
جمعه 95/08/21
تنها خبر از بی خبری شد بی تو
تقدیرِ دلم دربدری شد بی تو
آدینه رسید و باز هم آقا جان؛
یک هفتهٔ دیگر سپری شد بی تو!
اللهم عجل الولیک الفرج
محبوبه نصرتی زاده(استاد)
پنجشنبه 95/08/20
عارفی را پرسیدند:
از اینجا تا خدا چه مقدار “راه” است؟
فرمود: “یک قدم”
گفتند:این یک قدم کدام است؟
فرمود: “پا بگذار روی خودت”
اعوذُ.باللهِ.مِن.نَفسی
خداخواهی
یعنی ترک خود خواهی
محبوبه نصرتی زاده(استاد)
چهارشنبه 95/08/19
تحلیل حضرت آیتالله خامنهای درباره دلیل اقبال مردم آمریکا به #ترامپ
این مناظرهی دو نامزد [ریاست جمهوری] آمریکا را دیدید؟ حقایقی که اینها بر زبان راندند دیدید؟ شنیدید؟ اینها آمریکا را افشا کردند.
چند برابر چیزهایی را که ما میگفتیم و بعضی باور نمیکردند و نمیخواستند باور کنند، خود اینها گفتند. و جالب این است که آن که #صریحتر گفت، بیشتر مورد توجّه مردم قرار گرفت. آن مرد چون #واضحتر گفت، صریحتر گفت، #مردم_آمریکا بیشتر به او توجّه کردند. طرف مقابل گفت این پوپولیستی کار میکند؛ #عوامگرایانه، چرا عوامگرایانه؟ برای خاطر اینکه حرفهایش را مردم نگاه میکردند، میدیدند درست است؛ در واقعیّات زندگی خودشان آن را میدیدند. ارزشهای انسانی در آن کشور نابودشده و لگدمالشده است؛ #تبعیض_نژادی وجود دارد.
همین چند روز قبل از این آن مرد در تبلیغات انتخاباتیاش ایستاد و گفت شما اگر رنگینپوست هستید، اگر سیاهپوست و سرخپوست هستید، در خیابانهای نیویورک و شیکاگو و واشنگتن و کالیفرنیا و غیرذلک وقتی راه میروید، نمیتوانید مطمئن باشید که تا چند دقیقهی دیگر زندهاید. شما ببینید! این حرف را کسی دارد میزند که انتظار دارد چند روز دیگر برود در کاخ سفید، بنشیند آمریکا را اداره کند. #نژادپرستی_آمریکا یعنی این.
#فقر_آمریکاییها را [هم گفت]. گفت ۴۴ میلیون نفر در آمریکا گرسنهاند. او گفت و دیگران هم گفتند که کمتر از یک درصد مردم آمریکا مالک نود درصد ثروت آمریکا هستند. ارزشهای انسانی در آنجا لگدمال شده است؛ تبعیض، اختلاف، نژادپرستی، لگدمال کردن حقوق بشر. ۹۵/۸/۱۲
محبوبه نصرتی زاده(استاد)
دوشنبه 95/08/17
رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم
«اَلجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلي جَسَدٍ غَذَي بِالحَرَامِ».
«بهشت حرام است بر بدني كه از غذاي حرام تغذيه نمايد»
[إرشاد القلوب إلي الصواب (للديلمي)، ج1، ص: 69]
«تَرْكُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي مِنْ صَلَاةِ أَلْفَيْ رَكْعَةٍ تَطَوُّعا». يعني:
«ترك كردن يك لقمه حرام در نزد خدا بهتر است از دو هزار ركعت نماز مستحبي»
[بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج90، ص: 373]
اميرالمؤمنين علیه السلام
«لَيسَ مِن شِيعَتِي مَن أَكَلَ مَالَ المُؤمِنِ حَراماً».
«از شيعيان من نيست كسي كه مال مؤمني را به حرام بخورد»
[إرشاد القلوب إلي الصواب (للديلمي)، ج1، ص: 69]
داستانك:
شريك بن عبد اللَّه نخعي،
از فقهاي معروف قرن دوم هجري،
به علم و تقوا معروف بود.
مهدي بن منصور، خليفه عباسي، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند،
ولي شريك بن عبداللَّه براي آنكه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نميرفت.
و نيز خليفه علاقهمند بود كه «شريك» را معلم خصوصي فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد.
شريك اين كار را نيز قبول نميكرد و به همان زندگي آزاد و فقيرانهاي كه داشت قانع بود.
روزي خليفه او را طلبيد و به او گفت: «بايد امروز يكي از اين سه كار را قبول كني:
يا عهده دار منصب «قضا» بشوي،
يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كني،
يا آنكه همين امروز ناهار با ما باشي و بر سر سفره ما بنشيني.».
شريك با خود فكري كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومي بر من آسانتر است.
خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براي شريك تهيه كن.
غذاهاي رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند.
شريك كه تا آن وقت همچو غذايي نخورده و نديده بود، با اشتهاي كامل خورد.
خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت:
«به خدا قسم كه ديگر اين مرد روي رستگاري نخواهد ديد.».
طولي نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرري نيز معين شد.
روزي با متصدي پرداخت حقوق حرفش شد. متصدي به او گفت:
«تو كه گندم به ما نفروخته اي كه اينقدر سماجت ميكني؟».
شريك گفت: «چيزي از گندم بهتر به شما فروخته ام،
من دين خود را فروخته ام.»
مجموعه آثاراستادشهيدمطهري، ج18 (داستان و راستان)، ص: 255 به نقل از مروج الذهب مسعودي، جلد 2،
استاد محمود قاسمی
محبوبه نصرتی زاده(استاد)