ای صاحب عصر آرامش

 

اي صاحب عصر آرامش

ای دوست عزیز …نمی دونم تا الان اسم دوران طلایی ظهور را شنیدی یانه؟ دوره ای که خدا وعده داده اگر یک روز از دنیا تا روز قیامت باقی مانده باشد، آن روز آنقدر طولانی میشه که این اتفاق بیفته.[1]

نمیدونم اوصاف عصر آسمان را شنیده ای یانه؟ مهمترین ویژگی اش تنها چیزی است که بشر امروز هرچه به دنبالش می ره، کمتر و کمتر تو زندگیش تجربه ش می کنه! با زندگی صنعتی که برای خودش ساخته داره ازش دورتر و دور تر میشه!

درست حدس زدی. آرامش! شاید بگی آره. قدیمی تر ها که اینقدر امکانات نداشتند، خیلی آرامششون بیشتر بود. خلاصه تو عصر ظهور قراره آرامشی رو تجربه کنیم که الان چون نداریمش شاید نفهمیم چیه؟

سوال من اینه: آیا الان هم میتونیم اون آرامش رو تو زندگی مون داشته باشیم؟

جواب: بله. حتما می پرسی چه طوری؟ دوست من. درست شنیدی ما امروز هم می تونیم به اون آرامش برسیم. چون صاحب اون عصر الان زنده س… داره نفس میکشه. امام صادق علیه السلام فرمودند: او در میان بازار های شما راه می رود[2]. روی فرشهای شما قدم می گذارد شما او را می بینید ولی نمی شناسید.

خوب برای اینکه این اتفاق بیفته باید چه کار کنیم؟ درسته باید با صاحب این عصر آشتی کنیم…

بنظرتون اولین قدم چیه وقتی دو نفر می خوان با هم آشنا بشن؟ درسته سلام! چون آغاز کلامه…

نمی دونم اون جایی که الان نشستی رو به قبله هستی یا نه؟ با وضو هستی یا نه؟ هرجایی هستی و با هر حالتی که هستی میخوام یه لحظه دلت رو صاف کنی و همراه من بگی: السلام علیک یا صاحب الزمان…

دیدی چقدر راحت میشه با ایشون آشتی کنیم؟ پس بیاین از این به بعد مثل اعضای خانواده یا اتاقمون که وقتی صبح بیدار می شیم زنده می بینیمشون، و بهشون سلام می کنیم، هر روز صبح به امام زمان پدر مهربانمون[3] هم سلام بدیم. بهتون قول می دم جواب سلامتون رو میده و اون روزتون با روزای دیگه حتما فرق می کنه…

بیائید یکبار امتحان کنیم.

منيره ناصري امين



[1] - حدیث از پیامبر

[2] - منبع دارد

[3] - حدیث امام رضا: الامام النیس الرفیق و الاب بولده الشفیق

 

به قشنگي بنده‏هاي خوبت باشم...

به قشنگي بنده‏هاي خوبت باشم

و سدد ني لان اعارض من غشني بالنصح و اجزي من هجرني بالبر و اثيب من حرمني بالبذل و اکافي من قطعني بالصله و اخالف من اغتابني الي حسن الذکر و ان اشکر الحسنه و اغضي عن السيئه
اللهم صل علي محمد و اله و حلني بحليه الصالحين و البسني زينه المتقين في بسط العدل و کظم الغيظ و اطفاء النائره و ضم اهل الفرقه و… ستر العائبه و لين العريکه و خفض الجناح و حسن السيره؛

و کمکم کن اگر کسي با من ناراستي مي‏کند، من با او راستي کنم. اگر کسي رهايم مي‏کند، من به او خوبي کنم. اگر از يکي کمکي خواستم و نکرد، وقتي او سراغ من آمد، من بخشنده باشم. اگر يکي قهر مي‏کند، من پيشش بروم. کمکم کن اگر يکي پيش ديگران بدي‏هايم را مي‏گويد، همه جا خوبي‌اش را بگويم و اگر يکي به من خوبي مي‏کند، درست تشکر کنم و اگر بدي هم مي‏کند، فراموش کنم.
خدايا! کمکم کن موقع فرو بردن عصبانيتم؛ موقع آشتي دادن مردم، موقع دوست کردن آدم‌هايي که از هم دورند، موقع پنهان کردن بدي‏هاي ديگران، موقع مهرباني، موقع فروتني و موقع خوش‌رويي، به قشنگي بنده‏هاي خوبت باشم؛ به زيبايي آنها باشم که از تو حساب مي‏برند.


گوشه‌هايي از صحيفه سجاديه امام زين العابدين عليه السلام( دعاي بيستم‌ )
ترجمه: فاطمه شهيدي

زندگینامه على بن الحسین علیه السلام

زندگینامه على بن الحسین علیه السلام

مشهورترین نقل ، در تاریخ ولادت امام سجاد، زین العابدین علیه السلام این است که آن حضرت در روز پنجشنبه ، پنجم شعبان المعظم سال ۳۸ هجرى قمرى دیده به جهان گشوده است .

در سال تولد آن گرامى جز سال ۳۸ معروفترین و صحیح ترین نظر شناخته مى شود، (۱) برخى از مورخان و محدثان به سال ۳۷ (۲) و ۳۶ (۳) و حتى ۳۵ (۴) اشاره کرده اند.

در روز و ماه ولادت آن امام دو قول وجود دارد. بیشتر مورخان چنان که یادآور شدیم پنجشنبه ، پنجم شعبان را ترجیح داده اند. (۵) و برخى دیگر جمعه یا یکشنبه نیمه ماه جمادى الاولى را برگزیده اند.

مکان ولادت

همه منابع حدیثى و روایى ، به اتفاق ، زادگاه امام سجاد را مدینه دانسته اند. (۶)

برخى نویسندگان مانند ابن جریر طبرى امامى در کتاب دلائل الامامه ، حتى به خانه اى که امام سجاد در آن متولد شده اشاره کرده اند و گفته اند که آن حضرت در خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قدم به جهان نهاده است . (۷)

آنچه براى محققان منشا تردید شده ، این است که اگر سالهاى ۳۸ یا ۳۷ و یا ۳۶ را سالهاى ولادت آن گرامى بدانیم این سالها مقارن بوده است با جنگ جمل و حضور على علیه السلام و خاندان وى در عراق ، بنابراین حسین بن على و همسر وى نمى توانسته اند چنین سالهایى را در مدینه باشند. (۸)

ولى این اشکال بآسانى قابل پاسخگویى است ، چه این که سالهاى یاد شده ، سالهاى بحرانى و پرکشمکش بوده و حضور على علیه السلام و فرزندان او براى مقابله با اصحاب جمل صورت گرفته است و بعید نمى نماید که در چنین شرایطى ، حسین بن على علیه السلام همسرش را در مدینه گذاشته باشد تا در میان خویشاوندان و با آرامش کامل ، فرزند خود – على بن الحسین – را به دنیا آورد.

کنیه و القاب

براى امام زین العابدین علیه السلام ، این کنیه ها یاد شده است :

ابوالحسن (۹)، ابومحمد (۱۰)، ابوبکر (۱۱)، ابوالحسین (۱۲)، ابوعبدالله (۱۳) و ابوالقاسم (۱۴).

در این میان ، مشهورترین کنیه آن حضرت نخست ابوالحسن و سپس ابو محمد است .

و اما القاب آن گرامى چنین است :

زین العابدین ، (۱۵) سید العابدین ، (۱۶) سجاد، (۱۷) ذوالثفنات ، (۱۸) قدوه الزاهدین ، (۱۹) سید المتقین ، (۲۰) امام المومنین ، (۲۱) زین الصالحین ، (۲۲) منار القانتین ، (۲۳) الزکى ، (۲۴) الامین ، (۲۵) و سید المجتهدین . (۲۶)

مشهورترین القاب آن حضرت ، سجاد و زین العابدین مى باشد.

پدر و مادر

پدر ارجمند امام سجاد علیه السلام : امام حسین بن على علیه السلام سید الشهداء علیه السلام مى باشد.

برخى زین العابدین را بزرگترین فرزند حسین بن على علیه السلام دانسته اند (۲۷) ولى از بیشتر منابع تاریخى چنین استفاده مى شود که على اکبر – شهید کربلا – بزرگترین پسر خانواده بوده است و امام سجاد علیه السلام از وى سن کمترى داشته است و بر این اساس زین العابدین را على اوسط نامیده اند. (۲۸)

مادر بزرگوار آن حضرت ، شهر بان ، دختر یزدگرد – آخرین شاه ساسانى – مى باشد. وى طى فتوحات شهرهاى ایران به دست مسلمانان اسیر گشت و از ایران به مدینه برده شد و در پرتو حمایت امیر المومنین علیه السلام آزاد گردید، به همسرى حسین بن على علیه السلام در آمد و افتخار یافت تا مادر امام زین العابدین علیه السلام باشد و نه امام معصوم از نسل او پدید آمد.

على علیه السلام درباره او به فرزندش حسین علیه السلام سفارش فرمود:از همسرت – شهر بانو – خوب محافظت و نگاهدارى کن و به او نیکى نما، چه این که در آینده اى نزدیک براى تو فرزندى خواهد آورد که بهترین اهل زمین خواهد بود. (۲۹)

این که شهربانو، در چه سالى دیده به جهان گشوده و در چه سنى به همسرى حسین بن على علیه السلام در آمده ، و پس از آن چند سال با آن حضرت زندگى کرده است ، مورخان و محدثان نظر قاطعى را ثبت نکرده اند.

نکته اى که بیشتر تاریخنگاران یاد آور شده اند این که وى دختر یزدگرد بوده است و نیاکان پدرى او عبارتند از: پرویز، هرمز، انوشیروان ، قباد. پدرش ‍ آخرین پادشاه ساسانى است که با فتوحات اسلامى سلسله آنان منقرض ‍ گردیده است . از جمله نامها و القابى که براى مادر امام سجاد علیه السلام یاد کرده اند به موارد ذیل مى توان اشاره کرد:

شهر بانو، شهر بانویه ، (۳۰) سلافه ، (۳۱) غزاله ، (۳۲) سلامه ، (۳۳) خولد (۳۴) برده ، (۳۵)، جهان نویه (۳۶) شهرناز (۳۷)جهان شاه (۳۸) حرار (۳۹) خلوه (۴۰) ام سلمه (۴۱) فاطمه (۴۲) و مریم . (۴۳).

آن بانوى گرامى که افتخار مادرى ولى خدا و زینت عبادتگران را به دست آورده بود سوگندنامه ، پس از ولایت فرزندش ، با فاصله اى بسیار اندک جهان را بدرود گفت و على بن الحسین در داماد دایه اى پرورش یافت که هماره او را مادر صدا مى زد. (۴۴)

برخى مورخان گمان کرده اند مادر امام سجاد در واقعه کربلا حضور داشته و پس از شهادت حسین بن على علیه السلام به همسرى زبید در آمده و از او صاحب فرزندى به نام عبدالله شده است . (۴۵)

ولى چنان که مسعودى و دیگران گفته اند، مادر امام سجاد علیه السلام در بیمارى پس از وضع حمل وفات یافته است و زبید با کنیزى ازدواج کرده که دایه امام سجاد علیه السلام بوده و آن حضرت وى را مادر مى خوانده است . (۴۶) و چه بسا همین امر مایه اشتباه تاریخ نگارانى چون ابن سعد شده است که گمان کنند شهربانو در واقعه کربلا حضور داشته و از آن پس به همسرى غلامى با نام زبید در آمده است !

امام سجاد ابن الخیر تین

یکى از نامهایى که امام سجاد علیه السلام را با آن مى خواندند ابن الخیر تین است و علت این نامگذارى سخنى است مستند به رسول خدا که : در میان عرب ، نسل قریش و در میان غیر غرب ، فارسیان نمونه اند. (۴۷)

ابوالاسواد دئلى ، ضمن برشمردن فضایل امام سجاد، على بن الحسین علیه السلام مى گوید:

و ان غلاما بین کسرى و هاشم

لا کرم من نیطت علیه التمائم (۴۸)

یعنى ؛ پسرى که از یک سوى به نسل هاشمیان و از سوى دیگر به نسل فرمانروایان فارس کسرى منسوب مى باشد، گرمى ترین و با کرامت ترین فرزندى است که بر او بازوبند بسته اند (تا از گزند چشم تنگان ایمن بماند).(۴۹)

به هر حال قراین تاریخى و مدارک روایى نشان مى دهد که مادر امام سجاد – علیه السلام – بانویى ایرانى و بزرگزاده بوده است . (۵۰)

همسر و فرزندان

امام زین العابدین علیه السلام با توجه به فرزندان زیادى که براى ایشان یاد کرده اند، همسران متعددى داشته است ، اما در میان این همسران ، تنها یکى از ایشان ، از طریق عقد دائم به همسرى آن حضرت در آمده بود و دیگران ، کنیزانى بودند که به وسیله حضرتش خریدارى شده و افتخار یافته بودند که از آن امام فرزندى داشت باشند.

تنها همسرى که از طریق عقد دائم به ازدواج امام سجاد علیه السلام در آمده است ، ام عبدالله دختر بزرگوارش – امام حسن مجتبى – علیه السلام – مى باشد.

ام عبدالله از زنان با فضیلتى است که در بسیارى از افتخارهاى معنوى ، در عصر خویش یگانه بوده است . از آن جمله این که وى هم دختر امام و هم همسر امام و هم مادر امام مى باشد.

همسرى ام عبدالله با امام سجاد، دونسل امامت را به هم پیوند داد (۵۱) و نتیجه این پیوند، یگانه فرزندى بود که باقر العلوم نام گرفت (۵۲) و خط امامت را تداوم بخشید.

اما تعداد فرزندان امام سجاد در کتابهاى تاریخى و حدیثى ۱۵،(۵۳) ۱۶ (۵۴)، ۱۷ (۵۵)، و حتى ۲۰ (۵۶) فرزند پسر و دختر یاد شده است .

شیخ مفید ره نام فرزندان امام سجاد علیه السلام را این گونه آورده است :

۱- محمد (ابوجعفر، باقر العلوم علیه السلام ) که مادر وى ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى علیه السلام بوده است .

۲- عبدالله

۳- حسن

۴- حسین ، که مادر اینها ام ولد بوده است .

۵- زید

۶- عمر، که مادر آن دو نیز ام ولد مى باشد.

۷- حسین اصغر

۸- عبدالرحمان

۹- سلیمان که هر سه از یک مادر ام ولد بوده اند.

۱۰- محمداصغر

۱۱- على وى را کوچکترین فرزند امام سجاد دانسته اند.

۱۲- خدیجه که با على از یک مادر ام ولد بوده اند.

۱۳- فاطمه

۱۴- علیه

۱۵- ام کلثوم که مادر هر سه آنان ام ولد مى باشد. (۵۷)

آنچه شیخ مفید در این زمینه یادکرده ، مورد اشاره برخى دیگر از مورخان نیز قرار گرفته است . (۵۸)

بسیارى از فرزندان على بن الحسین علیه السلام داراى اعقاب و نسلى نبوده اند و یا در تاریخ از نسل آنان چیزى ثبت نشده است .

ابن عنبه نسب شناسى معروف ، استمرار نسل امام سجاد علیه السلام را تنها از طریق شش تن از فرزندان آن حضرت به نامهاى محمد الباقر علیه السلام ، عبدالله ، زید شهید، عمر اشرف ، حسین اصغر و على اصغر دانسته است . (۵۹) و ابن قتیه در این زمینه تنها از محمد بن على الباقر، زید، عبدالله بن الحسین یاد کرده است . (۶۰)

در میان فرزندان امام سجاد، با فضیلت ترین ، عالم ترین و شریف ترین فرزند را نخست امام باقر علیه السلام و سپس زید بن على دانسته اند.

چنان که از محمد بن منکدر نقل کرده اند:هیچ کس را ندیدم که در فضیلت با على بن الحسین برابر کند مگر زمانى که با فرزندش محمد الباقر علیه السلام مواجه شدم . (۶۱)

و امام زیدبن على بن الحسین کنیه اش الوالحسین و یا الولاحسین . معروف به زید شهید است .

وى در سال ۷۹ هجرى قمرى دیده به جهان گشود و به سال ۱۲۲ هجرى قمرى در عصر خلافت هشام بن عبدالملک مروان به فرمان او و بدست یوسف بن عمر ثقفى به شهادت رسید.

او در مبارزه علیه دستگاه مستبد خلافت اموى ، بسیار جدى و صریح بود و در عین اعتقاد و اذعان به امامت ولایت امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام (۶۲)، قیام مسلحانه علیه دستگاه اموى را وظیفه خود مى دانست . مرکز اصلى فعالیتى سیاسى زید در کوفه بود و در همان منطقه قیام کرد و به شهادت رسید.

زید علاوه بر مبارزات سیاسى ، در علم و دانش نیز شخصیتى والا داشت و ابوخالد واسطى کتابى را نام الفقه به وى نسبت داده است که اگر این انتساب درست باشد نخستین کتاب فقهى به شمار مى آید. (۶۳)

رسالت دینى و اجتماعى امام سجاد علیه السلام

هدف اصلى و نهایى از تحقق و کاوش در زندگى معصومین علیه السلام ، در حقیقت شناخت مواضع دینى و اجتماعى و معرفت پیامها و درسها و شیوه عملى ایشان است . زیرا امام یعنى جلودار قافله صالحان به سوى ارزشها، امام یعنى هدایتگر خلق به سوى خدا. و کسانى مى توانند اهل ولایت و رهپوى مسیر صلاح و هدایت باشند که نخست پیشواى خود را آن گونه که باید بشناسند و بر اساس شناخت و معرفت ، وى را الگوى عملى و اعتقادى خود قرار دهند.

مهمترین بعد این شناخت را در زمینه پیامهاى اعتقادى ، اخلاقى ، اجتماعى ، سیاسى و عبادى باید جستجو کرد و اما شناخت نام ، کنیه و لقب و… امورى است که جنبه مقدماتى دارد و رهگذرى است براى رسیدن به شناخت هاى اصلى و بنیاد دینى که باید الگو و برنامه عمل و عقیده قرار گیرد. اکنون ما، در فصل آغازین این کتاب و در بررسى اجمالى زندگى امام سجاد علیه السلام از ولادت تا رحلت دریغمان آمد که حتى اشاره اى هم به موضوع اصلى این تحقیق نداشته باشیم . زیرا بیم آن مى رود که ساده اندیشانى گمان کنند شناخت زندگى امام سجاد – علیه السلام – خلاصه شده است در: شناخت زمان ولادت ، مکان ولادت نام پدر و مادر، همسران و فرزندان و… و بس !

بدیهى است که فصلهاى آینده کتاب ، دقیقا در راستاى شناخت ابعاد اصلى زندگى امام سجاد – علیه السلام – مى باشد و چون در این بخش ، نظر به ترسیم اجمالى بیوگرافى آن حضرت است ، به همین تذکر و یاد بسنده مى کنیم .

شهادت

امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس از ایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت ترین ادوار سیاسى – اجتماعى -، در سال ۹۵ هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت .

در تاریخ وفات آن حضرت سال ۹۴، (۶۴) ۹۵ (۶۵) و ۹۶ هجرى قمرى (۶۶) گفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقل مربوط به سال ۹۵ هجرى قمرى مى باشد.

البته جز این نقلها، برخى مورخان به سالهاى ۹۲، (۶۷) ۹۳، (۶۸) ۹۹، (۶۹) ۱۰۰(۷۰)نیز اشاره کرده اند. بنابراین ، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد – علیه السلام – سال ۳۸ هجرى و ۹۵ قمرى – ملاک قرار دهیم ، عمر شریف وى هنگام وفات ۵۷ سال بوده است . دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب ع ره و ده سال آن در دوران امامت عموى گرامیش - حسن بن على ع و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على ع بوده و ۳۴ سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .

و اما آرا در زمینه ماه و روز رحلت آن حضرت نیز مختلف است . بیشتر نویسندگان ورز دوازدهم محرم را متذکر شده اند. (۷۱) و برخى روزهاى ۱۸، ۱۹، ۲۲ و ۲۵ محرم را مطرح کرده اند (۷۲) و نیز نقلى ، روز ۱۴ ربیع الاول را احتمال داده است .

درباره علت وفات امام سجاد – علیه السلام – و چگونگى وفات آن پیشواى صالحان ، عمده تاریخنگاران تصریح کرده اند، ولید بن الملک ، ایشان را مسموم ساخته و آن را حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است .

بعضى هم نوشته اند که هشام بن عبدالملم در روزگار خلافت ولید، امام على بن الحسین – علیه السلام – را مسموم کرده است .

اما میان این دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زیرا طبیعى است که هر چند برنامه مسومیت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت – ولید – ریخته شده و فرمان آن توسط شخص خلیفه صادر گشته باشد، کسان دیگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زیرا مسایل سیاسى و اجتماعى و همچنین محبوبیت امام سجاد – علیه السلام – در میان مردم و معروفیت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاکمان این جراءت را نمى داده است که به طور مستقیم با آن حضرت رویا رو شوند و به ستیز برخیزند و با زمینه هاى قتل وى را به طور علنى فراهم آورند.

بر این اساس ، بعید نمى نماید که هشام بن عبدالملک به دستور بردارش ‍ ولید مرتکب چنین جنایتى شده باشد و ولید و هشام هر دو کشنده امام سجاد بوده باشند.

مدفن على بن الحسین علیه السلام

بدن مطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع مدفون گشت . (۷۳)

بقیع زمین کوچکى است که بسیارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است . از آن جمله چهار امام شیعه – امام حسن مجتبى علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق – علیه السلام – میباشد.

در گذشته زمان ، مسلمانان و شیفتگان اسلام و اهل بیت ، به تجلیل آبادى این مکان همت گماشته و براى هر یک از این بزرگان ، حرم و بارگاهى بنا کرده بودند . اما سوگمندانه ، و هابیان در شوال ۱۳۴۴ هجرى قمرى این آثار را تخریب کردند و همه را با خاک یکسان نمودند!از آن این پس ، رفتار ناشایست و هابیان و حکام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شدید قرار داشته و دارد.

در این مدت تلاشهاى زیادى صورت گرفت تا شدید وضع اسفبار بقیع به صورت نخستین آن برگردد و بى حرمتها پایان یابد. اما على رغم قولهاى مساعدى که گاه حکام حجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در این راستا برداشته نشده است . و در حالى که شاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترین کاخها به سر مى برند و دشمنان خلق و خدا و بیگانگان و دشمنان اسلام در آن کاخها استقبال مى کنند و ثروت و امکانات جهان اسلام را به پاى غرب و صهیونیسم بین الملل نثار مى نمایند، مرقد بزرگان و شایسته ترین چهره هاى دینى مسلمانان ، چون گورستانى متروک مورد بى مهرى و بى اعتنایى قرار دارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترین بى حرمتیها واقع شده است !

امامت على بن الحسین – علیه السلام –

پس از شهادت حسین على علیه السلام در محرم سال شصت و یک هجرى ، منصب امامت به على بن – علیه السلام – منتقل گردید.

شیعه افتخار یافت که پس از على بن ابى طالب علیه السلام و حسن بن على – علیه السلام – و حسین على – علیه السلام -، زمام رهبرى وى را سید الساجدین ، زین العابدین ، امام سجاد – علیه السلام – عهدار گشت .امامت سید الساجدین از سال ((۶۱ هجرى قمرى )) تا سال ۹۵ هجرى قمرى استمرار یافت .

پی نوشتها:

۱- منابعى که این نقل را پذیرفته اند، عبارتند از: دلائل الامامه ۸۰ ؛ اصول کافى ۲/۳۶۸ ؛ ارشاد ۲/۱۳۹ اعلام الوردى ۱۵۱ ؛ مناقب ۲/۳۱۰ ؛ کشف النغمه ۲/۲۶۰ ؛فصول المهمه ۲۰۱؛ تذکر الخواص ۲۹۱ ؛ وفیات الاعیان ۲/۲۶۰ ؛ نور الابصار ۱۳۹٫

۲- اعلام الورى ۲۵۱: تذکر الخواص ۲۹: اعیان الشیعه ۲/۶۲۹٫

۳- سال ۳۶ مقارن با جنگ جمل مى باشد مصباح المجتهد ۷۳۳ ؛ مصباح کفعمى ۲۹٫

۴- فیض کاشانى ره تاریخ وفات مادر امام سجاد را سال ۳۵ هجرى قمرى دانسته است ، اگر این نقل پذیرفته شود، لازمه آن این است که امام سجاد یادر همین سال و یا درسالهاى قبل متولد شده باشد.

۵- کشف الغمه ۲/۲۶۰ ؛ فصول المهمة ۲۰۱ ؛ سعاف الراغبین ۲۱۶ ؛ نورالابصار الشیعة ۱/۶۲۹

۶- ارشاد ۲/۱۳۸: مناقب ۳/۳۱۰ ؛ اعلام الورى ۲۵۱ ؛ کشف الغمه ۲/۲۰۱ ؛ فصول المهمه ۱۸۷ ؛ اسعاف الراغبین ۲۱۶ ؛ نور الابصر ۱۳۹ ؛ اعیان الشیعه ۱/۶۲۹٫

۷- دلائل الامامه ۸۰٫

۸- برخى از نویسندگان معاصر براساس همین شبهه اعتقاد یافته اند که سال ولادت امام سجاد در ۳۶ هجرى قمرى بوده است زیرا چنین سالى خاندان على علیه السلام در مدینه حضور داشته اند. ولى این نظریه ، مخالف راى مشهور مى باشد. رک : زندگانى على بن الحسین علیه السلام سید جعفر شهیدى ۱۷٫

۹- دلائل الامامه ۸۰ ؛ اعلام الورى ۲۵۱ ؛ تاج الموالید ؛ کشف الغمه ۲/۲۹۷٫

۱۰- طبقات ابن سعد ۵/۱۵۷ ؛ النجوم الزاهره ۱/۲۲۹ ؛ بحار الانوار ۴۵/۳۲۹٫

۱۱- دلائل الامامه ۸۰ ؛ موالید الائمه ۴ ؛ نور الابصار ۱۳۹ ؛ اعیان الشیعه ۱/۶۷۹٫

۱۲- طبقات ابن سعد ۵/۱۵۷؛ تاریخ الائمه (مجموعه نفیسه ) ۲۸٫

۱۳- حبیب السیر ۲/۶۲٫

۱۴- سیر اعلام النبلاء ۴/۳۸۶٫

۱۵- ارشاد ۱۳۹؛ اعلام الورى ۲۵۱؛ تذکره الخواص ۲۹۸؛ نور الابصار ۱۳۹٫

۱۶- مناقب ۴/۱۷۵؛ تذکره الخواص ۲۹۱؛ فصول المهمه ۲۰۱٫

۱۷- علل الشرائع ۲۳۲؛ مناقب ۴/۱۷۵؛ حبیب السیر ۲/۶۲٫

۱۸- کشف الغمه ۲/۷۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ۱۰/۷۹؛ ارشاد ۱۳۸٫

۱۹- کشف الغمه ۲/۷۳ ./

۲۰- همان مدرک .

۲۱- مناقب ۴/۱۷۵؛ کشف الغمه ۲/۷۳٫

۲۲- مناقب ۴/۱۷۵٫

۲۳- حلیه الاولیاء ۳/۱۳۳؛ مناقب ۴/۱۷۵٫

۲۴- کشف الغمه ۲/۷۴؛ فصول المهمه ۲۰۱٫

۲۵- تذکره الخواص ۲۹۱؛ فصول المهمه ۲۰۱؛ نورالابصار ۱۳۹؛

۲۶- القاب الرسول و عترته ۲۰۷٫

۲۷- ارشاد ۲/۱۳۶؛ اعلام الورى ۲۵۱٫

۲۸- معارف ابن قتیبه ۲۱۴؛ تاریخ یعقوبى ۲/۲۴۶ و ۲۶۴؛ تاریخ طبرى ۴/۳۴۷؛ کشف الغمه ۲/۲۶۰؛ و فیات الاعیان ۲/۴۲۹؛ سیر اعلام النبلاء ۴/۳۲۱ و ۳۸۷؛ اعیان الشیعه ۱/۶۲۹٫

۲۹- احتفظ بها و احسن الیها فستلدلک خیر اهل الارض . اصول کافى ۲/۳۶۹؛ اثبات الوصیه ۱۴۵؛ اعیان الشیعه ۱/۶۲۹٫

۳۰- بصائر الدرجات ۳۳۵ ؛ شاه زنان ،

اعلام الوردى ۲۵۰، تدکره الخواص ۲۹۱، النجوم الزاهره ۱/۲۲۹٫

۳۱- معارف ابن قتیبه ۲۱۴؛انساب الاشراف ۳/۱۰۲؛عیون اخبار الرضا ۴/۸٫

۳۲- طبقات ابن سعد ۵/۱۵۶؛تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۳؛صفة الصفوه ۲/۵۲؛وفیات الاعیان ۲/۴۲۹٫

۳۳- اصول کافى ۲/۳۶۸؛سیر اعلام النبلاء ۳۸۶؛ حیاة الحیوان ۱/۱۹۶٫

۳۴- مناقب ابن شهر آشوب ۳/۳۱۱ کشف الغمه حیاة الحیوان ۲/۱۹۶٫

۳۵- همان مدرک

۳۶- مناقب ابن شهر آشوب ۳/۳۱۱

۳۷- مجمل التواریخ و القصص ۴۵۶٫

۳۸- بصائر الدرجات ۳۳۵؛ اثبات الوصیة ۱۴۵٫

۳۹- تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۳٫

۴۰- تاریخ الائمه (مجموعه نفسیه ) ۲۴٫

۴۱- تذکرة الخواص ۹۲۱٫

۴۲- مناقب ۳/۳۱۱

۴۳- همان مدرک .

۴۴- عیون اخبار الرضا ۲/۱۲۸؛ بحارالانورا ۴۶/۱۱؛ اعیان الشیعه ۱/۶۲۹٫

۴۵- طبقات ابن سعد ۵/۲۱۱ ش معارف ابن قتیبه ۲۱۴؛ و فیات الاعیان ۲/۴۳۱٫

۴۶- اثبات الوصیة ۱۴۰؛؛ رجال ابن داوود ۳۷۱-۳۷۲؛ و اعیان الشیعه ۱/۶۲۹٫

۴۷- قال رسول الله (ص ): ان الله من عباده خیرتان ، فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس . کامل مبرد ۳۰۰ ش اصول کافى کتاب الحجة مترجم ، ۲/۳۶۹؛ فیات الاعیان ۲/۴۲۹؛ اثبات الهداة /۲۱۴٫

۴۸- اصول کافى ۲/۳۶۵ .

۴۹- شاعر از رسم اجتماعى آن روز که بر بازوى کودکان بازوبند مى بسته اند تا از چشم زخم در امان باشند، بهره جسته است تا نبوغ و نمونگى شخصیت مورد ستایش خود را بیان کن /

۵۰- در این شهر بانو دختر یزدگزد، آخرین پادشاه ساسانى در چه تاریخى از ایران به مدینه انتقال یافته است و به همسرى حسین بن على – علیه السلام – در آمده است . مورخان و محدثان راءى متحدى ندارند و در مجموع سه نظریه را ابراز کرده اند:

الف – از برخى منابع استفاده مى شود که اسارت شهربانو واعزام وى به مدینه در زمان خلافت عمر

صورت گرفته است رک : اصول کافى ۲/۳۶۹ احقاق الحق ۱۲/۵۴٫

ب – گروهى معتقدند که انتقال شهربانو به مدینه دوران خلافت عثمان رخ داده است رک : تاریخ طبرى ۳/۲۴۸؛ عیون اخبار الرضا ۲/۱۲۸؛ المختصر فى اخبار البشر ۱/۵۶۱؛ بحارالنوار ۴۶/۱۰٫

ج – و بعضى بر این عقیده اند که موضوع یاد شده در عصر خلافت امیر المؤمنین على علیه السلام تحقق یافته است . رک : کامل مبرد ۳۰۰؛ تاریخ طبرى ۴/۴۶؛ ارشاد، ۲/۱۳۸؛ اعلامم الوردى ۲۵۱؛ کشف الغمه ۲/۲۷۵؛ وفیات الاعیان ۲/۴۳۰٫

در این میان نشانه هایى وجود دارد که نظریه نخست را به شدت تضعیف مى کند، از آن جمله این که :

۱- یزدگزد پس از سقوط مدائن کشته نشده است بلکه پس از آن زمان سالها به حکومت ادامه داده است و ابتدا به حلوان و سپس به جانب قم ، کاشان ، اصفهان ، کرمان و مرو عقب نشینى کرده و درطول این مسیر خانواده و بستگانش را به همراه داشته است . با توجه به این که فتح ناحیه جنوبى و شرقى ایران در عهد خلیفه دوم صورت نگرفته است ، اسارت فرزندان وى نیز در روزگار خلافت عمر نبوده در اواخر خلافت عثمان یا اوایل خلافت على – علیه السلام – اتفاق افتاده است .

۲- خلیفه دوم در سال ۲۳ هجرى قمرى چشم از جهان بسته است در حالى که ولادت امام سجاد به عنوان نخستین و آخرین فرزند شهربانو در سال ۳۸-۳۶ بوده است و بعید مى نماید که در طول این فاصله ۱۵ ساله ، شهربانو به همسرى حسین بن على و فرزندى نیاورده باشد. این قرینه ها مى نمایند که نظریه صحیح را باید در احتمال دوم و یا سوم جستجو کرد.

۵۱- اعلام الورى ۲۵۹؛ مناقب ۳/۳۳۸ کشف الغمه ۲/۳۲۲٫

۵۲- برخى تاریخنگاران جز امام باقر – علیه السلام – فرزندان دیگرى چون محمد، حسن و حسین و اکبر و عبدالله را فرزندان ام عبدالله شمرده اند. رک : طبقات ابن سعد ۵/۱۵۶؛ انساب الاشراف ۳/۱۴۷؛ تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۵،

۵۳- ارشاد ۵/۱۵۴؛ فصول المهمه ۲۰۶؛ تذکرة الائمه ۱۲۴؛ نورالابصار ۱۴۲٫

۵۴- اعلام الورى ۲۹۷؛ کشف الغمه ۲/۲۸۶؛ اعیان الشیعه ۱/۶۳۰٫

۵۵- طبقات ابن سعد ۵/۱۵۶٫

۵۶- تاریخ آل محمد ۱۲۷؛ تاریخ گزیده ۲۰۳٫

۵۷- ارشاد ۲/۱۵۴٫

۵۸- اعلام الوردى ۲۹۷؛ کشف اغمه ۲/۲۸۴؛ فصول المهمة ۲۰۹؛ نور البصار ۱۴۲

۵۹- عمدة الطالب ۱۳۸٫

۶۰- معارف ابن قتیبه ۲۱۵-۲۱۶ .

۶۱- ارشاد ۲/۱۵۹؛ تهذیب ۹/۳۵۲؛ احقاق الحق ۱۲/۱۷۸٫

۶۲- تنقیح المقال ۱/۶۶۸؛ بحارالانوار ۴۷/۱۹٫

۶۳- اعلام زرکلى ۳/۹۸-۹۹٫

۶۴- معارف ابن قتیه ۲۱۵؛ کشف الغمه ۴/۲۷۵؛ کامل ابن اثیر ۴/۲۳۸؛ مطالب السئوول ۷۹؛ تذکرة الخواص ۳۴۱؛ سیر اعلام النبلا ۴/۴۰۰ فصول المهمه ۲۰۸؛ تذکرة الائمه ۱۲۴؛ بحارالانوار ۶۴/۸-۱۳؛ اسعاف الراغبین ۲۲۰٫

۶۵- تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۳؛ دلائل الامامة ۸۰؛ تاریخ الائمة ؛ مروج الذهب ۳/۱۶۰؛ اصول کافى ۲/۳۷۲؛ ارشاد ۲/۱۳۹؛ اعلام الورى ۲۵۱؛ کفایة الطالب ۳۰۶؛ وفیات الاعیان ۲/۴۳۱؛ مصباح کفعمى ۵۰۹٫

۶۶- تاریخ طبرى ۵/۳۶۲

۶۷- احقاق الحق ۱۲/۱۰

۶۸- سیر اعلام النبلا ۴/۴۰۰؛ امام حسین و ایران ۵۴۸٫

۶۹- تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۳٫

۷۰- همان مدرک

۷۱- اعلام الورى ۲۵۱ مطالب السوول ۷۹

۷۲- کشف الغمه ۲ / ۲۹۷؛ اعیان الشیعه ۱ / ۶۲۹٫

۷۳- شعرانى در کتاب طبقات احتمال داده است که مرقد امام سجاد علیه السلام در روستایى نزدیک مصر قدیم باشد ولى این احتمال بى مورد است و چه بسا آنچه سبب پیدایش این توهم این شده ، مزارى باشد که منسوب به زیدبن على بن الحسین است و بر اساس برخى نقلها سرزید شهید در آنجا مدفون است ، رک : اسعاف الراغبین

خدایا سه چیز مرا باز می دارد از این که خواسته خود را با تو در میان بگذارم ، و یک چیز مرا به آن وا میدارد.

دعای دوازدهم از صحیفیه سجادیه

نيايش آن حضرت در اعتراف به گناه

خدايا، سه چيز مرا باز مي‌دارد از اين كه خواسته‌ي خود را با تو در ميان گذارم، و يك چيز مرا بر آن وا مي‌دارد.
فرماني كه داده‌اي و من در عمل به آن كُندي كرده‌ام، كاري كه مرا از آن بازداشته‌اي و من به انجام دادنِ آن شتاب ورزيده‌ام، نعمتي كه به من ارزاني داشته‌اي و من در سپاس آن كوتاهي نموده‌ام، سه چيزي هستند كه مرا باز مي‌دارند.
اما بخشش و نيكي بسيار تو به كسي كه روي به درگاهت آورد و با خوش‌بيني به سوي تو آيد، مرا به گفتنِ خواسته‌ام بر مي‌انگيزد؛ چرا كه هر احسانِ تو بخشش بسيار است، و هر نعمتِ تو نعمتي بي‌سابقه.
اينك اي معبود من، اين منم كه بر درگاه عزّتِ تو همچون بنده‌اي فرمانبردار و خوار ايستاده‌ام، و همچون بينوايي عيالوار، شرمسارانه دستِ خواهش دراز كرده‌ام.
اعتراف مي‌كنم كه در هنگام احسانِ تو جز خودداري از نافرماني تو كاري نكرده‌ام، حال آن كه هيچ گاه از نعمت‌هاي تو بي‌بهره نبوده‌ام.
اي معبودِ من، آيا اقرارم به كارهاي ناپسند در پيشگاه تو، مرا سود مي‌دهد؟ و اعترافم به زشتكاري‌ها مرا از عذاب تو نجات مي‌بخشد؟ يا در همين حال كه هستم خشمِ خود را بر من واجب كرده‌اي، و هم اكنون كه تو را مي‌خوانم غضب خود را دامنگيرم ساخته‌اي؟
اي خداوند پاك، از تو نااميد نخواهم شد، زيرا دَرِ بازگشت به سوي خود را به رويم گشوده‌اي. پس به درگاهت مي‌نالم، چونان بنده‌اي ذليل كه بر خود ستم كرده و حُرمت پروردگارِ خود را شكسته است؛
همان كه گناهانش فزوني يافته و روزگار عمرش سپري شده و چندان كه مي‌نگرد، زمان كار كردنش به سر آمده و زندگي‌اش رو به پايان نهاده است، و به يقين مي‌داند كه پناهي جز تو ندارد و از عذاب تو گريختن نتواند. پس با توبه روي به درگاهت آورده و آن را براي تو خالص گردانيده و با دلي پاك و پاكيزه در پيشگاهت ايستاده و با صدايي آرام و دگرگون تو را مي‌خواند.
از فروتني بسيار و سر به زير افكندن در پيشگاه تو قامتش خم گرديده و ترس از تو پاهايش را به لرزه درآورده و گونه‌هايش خيسِ‌ اشك است، و در اين حال، تو را مي‌خواند كه: اي مهربان‌ترين مهربانان، و اي مهربان‌ترين كسي كه رحمت خواهان سوي تو آيند و جويندگانِ آمرزش پيرامونِ تو گردش كنند. اي آن كه بخشش تو از انتقامت بيش‌تر، و خشنودي تو از خشمت افزون‌تر است.
اي آن كه به نيكي از گناه خلق در مي‌گذري تا ستايشِ تو كنند. اي آن كه بندگانت را به پذيرش توبه عادت داده‌اي و با توبه تبهكاران‌شان را به راه آورده‌اي. اي آن كه به اندك كارِ نيك ايشان خرسند شوي و آن كارِ كم را پاداش بسيار دهي. اي آن كه اجابت دعاي بندگان را ضامن شده‌اي و با فضل و بخشش خود، به آنان پاداش نيك وعده فرموده‌اي.
من آن گنهكارترينِ گنهكاراني نيستم كه آمرزيده‌اي؛ من از نكوهيده‌ترين كساني نيستم كه از تو پوزش خواسته‌اند و پذيرفته‌اي؛ و از ستمكارترينِ ستمكاراني نيستم كه رو به سوي تو آورده‌اند و تو نيز [با رحمت خود] به ايشان رو كرده‌اي.
من اينك به سوي تو برمي‌گردم؛ همچون كسي كه از گذشته‌ي خود سخت پشيمان است و از بار گرانِ معصيتي كه بر دوش دارد، هراسان است، و از آنچه گرفتار آن شده، شرمسار و دل نگران است.
مي‌داند كه آمرزش گناهان بزرگ، پيش تو كار سختي نيست، و در گذشتن از خطاهاي سنگين بر تو دشوار نباشد، و بردباري در برابر تباهكاري آشكار ما تو را به زحمت نيندازد، و محبوب‌ترين بندگان تو آن كس است كه در برابرِ تو سركشي نكند و از پافشاري بر گناه بپرهيزد و پيوسته از تو آمرزش خواهد.
خدايا من از گردن كشي در برابرِ تو بيزاري مي‌جويم و از پافشاري بر گناه به تو پناه مي‌برم و از هر كوتاهي كه كرده‌ام آمرزش مي‌طلبم و بر آن كار كه در آن فرو مانم از تو ياري مي‌خواهم.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و گناه آنچه را بر من واجب كرده‌اي، بر من ببخشاي، و مرا از كيفري كه سزاوار آنم، بِرَهان، و از آنچه گناهكاران را به وحشت انداز، آسوده بدار؛ زرا تو بر چشم‌پوشي از گناه توانايي، و تنها به تو اميدِ خطا پوشي هست، و همگان تو را به وصف آمرزش مي‌شناسند. خواسته‌ي خويش را تنها از تو مي‌خواهم كه گناهم را جز تو آمرزنده‌اي نيست. هرگز، هرگز!
من بر خويشتن جز از عذابِ تو نمي‌ترسم، كه تنها از تو بايد بيم داشت و تنها از تو بايد آمرزش خواست. بر محمد و خاندانش درود فرست و نيازم را برآور و خواسته‌ام را برسان و گناهم را ببخشاي و مرا از ترس در امان دار، كه تو بر هر كاري توانايي و اين همه بر تو آسان است. چنين باد اي پروردگار هستي‌ها.


با حجاب شدم تا بخدا برسم




مانكن و ستاره رقص روسیه :
با حجاب شدم ، تا به خدا برسم

«ماشا اليلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود 2 سال پيش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زيبا مطرح بود و شهرت و محبوبيتش با اوج گرفتن “گروه رقص و موسیقی فابریک” در روسيه، به بالاترین حد رسید. 
اما ماشا همانقدر که بسرعت در آسمان شهرت و محبوبیت طلوع كرد خيلي زود نیز از صحنه ناپدید شد. اين امر نه به دليل افول ستاره‌ي بخت وی بود و نه به علت از دست دادن “زیبایی چهره” یا “سحر صدا” ؛ بلکه به این دلیل بود که: «ماشا مسلمان شد و لباس عفت و ایمان را بر درخشش‌های کاذب دنیوی ترجیح داد». 
تفاوت بزرگ او با بسياري از هنرمندان و خوانندگان ديگري كه اسلام و حجاب را برگزيده‌اند در اين است كه وي در اوج شهرت، زيبايي و طراوت، و در زماني كه تازه پيشنهادهاي اغواكننده به سويش رهسپار شده بود حجاب و عفاف را انتخاب كرد. 
ماشا اليليكينا، ستاره سابق سينما، رقص و موسيقي، اينك حجابي اسلامي در بر دارد و به تدريس در مدارس مشغول است. وي مي‌گويد از جلوه‌هاي كاذب سابق متنفر است و اكنون احساس خوشبختي مي‌كند. 
آنچه در پی می‌آید مصاحبه سایت روسی Islsm.ru با این هنرمند مسلمان شده است که همکاران نسخه روسی سايت ابنا، آن را به فارسي ترجمه كرده‌اند. خواندن اين مصاحبه را به همه خوانندگان توصيه‌ مي‌كنيم مخصوصاً به دختران مسلماني كه گاه با وسوسه‌هاي مختلف و تحت تأثير زرق و برق‌هاي ظاهري تمدن غرب، قدر گوهر وجود خود و نيز قيمت ارزش‏هايي نظير حجاب را نمي‌دانند: 




با حجاب شدم ، تا به خدا برسم

ــ چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟

ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

 

ــ در زمانی که يك خواننده بودي آيا فکر می‌کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟

ماشا: نه ؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب ـ یعنی آب زمزم ـ بنوشم.

 

ــ آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسيری طولانی بود؟

ماشا: من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزديك‌ترين دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.

روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را مي‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!» ، من در آن لحظه بسيار گریستم ؛ زيرا براي اولين بار در زندگي‌ام بود كه چیزی از خدا مي‌خواستم.

 

ــ در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟

ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

 

ــ  آیا موسیقی هم گوش می‌دهی؟

ماشا: بله ؛ کارهای “گروه ریحان"، “گروه سامی یوسف” و “گروه کت استیونس” ( که پس از اسلام آوردن نام خود را “یوسف اسلام” گذاشت) را گوش می‌کنم.

 

ــ آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟

ماشا: در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد ؛ اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.

 

ــ چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟

ماشا: اسلام نسبت به اديان ديگر، محکم‌ترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است.

 

ــ از اينكه مسلمان شده‌اي چه احساي داري؟

ماشا: احساس خوشبختي. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم.

 

ــ و چه تفاوتي با قبل داري؟

ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

 

 

 

 

ــ  آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمي‌خوري؟!

ماشا: آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند.

 

ــ از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟

ماشا: نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی باز دارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.

 

ــ از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟

ماشا: من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

 

ــ اينك چه چيزي از “اسلام” مي‌تواني به ديگران بگويي؟

ماشا: اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیاندیشی حداقل سعی کن از قيد خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.

 

ــ چه پيامي برای مسلمانان داري؟

ماشا: آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

 

ــ و برای غیر مسلمانان؟

ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌اي که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است كمي اندیشه کنند.