مدرسه علمیه فاطمیه پاکدشت
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
ای خدا این درد را درمان مکن
عاشقان را بیسر و سامان مکن
درد عشق تو دوای جان ماست
جز بدردت درد ما درمان مکن
از غم خود جان ما را تازه دار
جز بغم دلهای ما شادان مکن
خان و مان ما غم تو بس بود
خان مانی بهر بیسامان مکن
زآب دیده باغ دل سر سبزدار
چشمهٔ این باغ را ویران مکن
بادهٔ عشقت زمستان وامگیر
مست را مخمور و سر گران مکن
از «سقا هم ربهم» جامی بده
تشنه را ممنوع از احسان مکن
شربت وصلت ز بیماران عشق
وامگیر و خسته را بیجان مکن
رشتهٔ جان را بعشق خود ببند
جان ما جز در غمت نالان مکن
مستمر دار آن عنایتهای شب
روز وصل فیض را هجران مکن
منبع: دیوان اشعار ملامحسن فیض کاشانی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط وفائی نژاد در 1394/02/21 ساعت 11:17:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |