مدرسه علمیه فاطمیه پاکدشت
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
|
مهم ترين وظيفه حوزويان و دانشگاهيان درباره » انتظار فرج »،آن بخش هاي فرهنگي و اعتقادي و اخلاقي ياران وجود مبارك ولي عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. يك وظيفه عمومي است كه همگان، هر كسي كه منتظر ظهور آن حضرت است بايد آن وظيفه را تحصيل كند و يك سلسله وظائف خاص است. آن وظائف عمومي را همه شما در محافل ديگر شنيده ايد. امّا آن وظائف خاص؛ بخشي مربوط به نيروي نظامي؛ ارتش، سپاه، بسيج و مانند آن است، بخشي هم مربوط به حوزويان و دانشگاهيان. اينك با هم مطالب را از نظر مي گذرانيم. آمادگي دفاعي نيروهاي رزمي، تكليف خاص آنها درباره انتظار فرج آن بخشي كه مربوط به نيروهاي رزمي است، أعم از سپاه و ارتش و بسيج و مانند آن، همان است كه طبق آن روايت معروف وجود مبارك امام صادق (ع) فرمود : هر كدام از شماها قبل از ظهور آن حضرت خود را مهيا كند، و اليعد احدكم قبل خروجه ) و لو بسهم. آنجا لقب پر بركت قيام را اسم مي برد كه ما از آن با ضمير ياد كرديم. فرمود: قبل از ظهور آن حضرت هر كسي خود را آماده كند، ولو با يك تير ! براي اينكه يا فرمان جهاد صادر مي شود، يا لاأقل مي خواهد از خودش دفاع بكند. اين نيروي رزمي، اين بسيجي بودن، اين با تير آشنا بودن؛ وظيفه كساني است كه در خط مقدّم انتظار به سر مي برند در بخش هاي نظامي.اين ولو با يك تير خودش را آماده بكند، نشانه آن است كه وجود مبارك حضرت، دشمنان فراواني دارد؛ بالأخره اين دشمنان از هر طرف حمله مي كنند و ياران حضرت هم بايد از هرطرفي دفاع بكنند. وظيفه مخصوص حوزويان و دانشگاهيان درباره انتظار فرج امّا آن وظيفه مخصوص حوزويان و دانشگاهيان كه كارهاي فرهنگي به عهده آنهاست، و رسالت هاي اعتقادي و اخلاقي و فقهي را به عهده دارند؛ اين است كه منتظر باشند تا وجود مبارك حضرت بيايد و دلها را پر از بي نيازي كند. حضرت چند تا كار مي كند، كار جهاني. يكي همان عدل گستري است كه يملأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً (1)، كه كمتر كسي اين روايت ها را نشنيده باشد. يعني وجود مبارك حضرت كه آمدند، جهان را پر از عدل و داد مي كنند. امّا آنچه كه مهم تر از عدل و داد بيروني است آن است كه روح استغنا و بي نيازي را در دلهاي پيروانش زنده مي كند. به يملأ الله سبحانه و تعالي قلوب امّتي من الا ست غنا. دلهاي پيروان ما را پر از بي نيازي مي كند. باور نزديكي خداي سبحان به انسان لازمه كسب مقام« استغنا » يك كسي كه چشمش به جيب زيد است و كيف عمرو؛ اين نه عالم مي شود، نه فقيه مي شود، نه منتظر حضرت ! اين كاسب در مي آيد؛ حواستان جمع باشد. كاسب هرگز منتظر حضرت نيست ! يك ملّتي مستقل است كه مستغني باشد، ملّتي مستغني است كه خودكفا باشد. هم بفهمد كه همه قدرتها از ناحيه خداست، للّه جنود السّموات و الأرض (2). اين را بايد بفهمد؛ نه تقليداً، كه تحقيقاً؛ يك. بايد بفهمد ما بنده اوئيم و او خداي ماست، دليلي ندارد با او رابطه نداشته باشيم !! فاصله اي نيست بين ما و او، محجوب هم كه نيستيم، درماني هم كه ندارد، راه را هم كه نبسته است، مرتب هم دعوت كرده؛پس چه دليلي دارد كه ما با او رابطه نداشته باشيم ؟! او كه فرمود : أنا اقرب اليه من حبل الوريد(3)، فرمود : اذا سألك عباد ي عنّي فنّي قريب اجيب (4)، اينكه فرمود : نحن اقرب ا ليه منكم و لكن لا تبصرون (5)، اينكه فرمود : و هو معكم اين ما كنتم(6)؛ اينكه فرمود : من خداي شمايم، شما بنده منيد؛ هر چه مي خواهيد از من بخواهيد، از ديگري نخواهيد. بي نيازي در دو بخش« اقتصادي » و « معرفتي » بي نيازي هم دو قسم است؛ يك بي نيازي اقتصادي است كه اگر ما به اين هم برسيم، براي ما خيلي مغتنم است كه اين حدأقل بي نيازي است. يك بي نيازي اخلاقي و معرفتي است كه آن نصيب گروهي از انسانها مي شود. بي نيازي اقتصادي فعلاً براي ما اصل است، يعني ما روي پاي خودمان بايستيم. همه چيز داشته باشيم، منتها از خود. در هيچ امر به بيگانه وابسته نباشيم؛ اين چيز خوبي است. همه وسائل رفاهي را داشته باشيم، منتها از خود ؛ نيازي به بيگانه نداشته باشيم. اين حدأقل استغناست ! آن استغنائي كه بهره گروهي از انسانها مي شود، آن اين است كه به ما فرمودند: انسان اگر از چيزي بي نياز باشد، بهتر از آن است كه به وسيله او بي نياز بشود. البتّه اين هم گفتنش سخت است، هم دركش سخت است، و هم عملش سخت تر ! درك و گفتار و بحثش صعب است، عملش مستصعب. حقيقت بي نيازي در رفتار و گفتار عميق حضرت امير (ع) يك وقتي وجود مبارك حضرت امير به عسل مصفّاي خوش رنگ نگاه كردند، فرمودند : خيلي خوشرنگي، ولي نمي دانم مزّه ات چيست ! با اينكه خاورميانه در اختيار حضرت امير بود آن 5 سالي كه حاكم بود؛ چون امپراطوري ايران هم تسليم شده بود، امپراطوري روم هم تسليم شده بود، خاورميانه كشوري نبود كه زير مجموعه حكومت حضرت امير نباشد ! در صدر اسلام البتّه آنها اسلام نيآورده بودند، ولي بعد از فتوحات همه مسلمان شدند ! استاندارهاي حضرت امير در آذربايجان بودند، در كرمان بودند، در اهواز بودند. شباهت ظهور حضرت ولي عصر (عج) با برپائي صحنه قيامت حالا چگونه انسان،منتظر آن حضرت است ؟ به ما فرمودند به اينكه منتظر بايد باشيد، و وظيفه ما هم هست، دعا هم بايد بكنيم؛ و حضرت هم ظهورش معلوم نيست در چه وقت است، هم كيفيّت ظهورش نظير جريان قيامت،ناگهاني است. اينجا دو تا مسئله هست؛ يكي اينكه وقت مشخص نيست، نمي شود وقت تعيين كرد، ما هر لحظه بايد منتظر باشيم. يكي اينكه حضرت هم دفعتاً ظهور مي كند، مثل قيامت كه فتأتيهم بغتهً فتبهتهم (9). چگونگي گسترش عدل و داد جهاني در عصر ظهور حضرت ولي عصر (عج) از اينجا معلوم مي شود كه وظيفه حوزويان، مخصوصاً كساني كه حافظان قرآنند و در خدمت قرآن و عترت اند، اين رسالت و اين تعهد،بيشتر سنگيني مي كند. و آن اين است كه مي دانيد همه انبياء و اولياء آمدند، همه گزارش دادند؛ مخصوصاً عترت طاهرين (ع) كه گفتند : جهان را ذات أقدس له به وسيله مهدي موعود (ع) پر از عدل و داد مي كند. اوّلاً حكومت، حكومت اسلامي خواهد شد؛ البيعه للّه(10) در چهره پرچم حضرت نوشته خواهد شد. بالاتر رفتن عقل و فرهنگ مردم در عصر ظهور منجي موعود (عج) آن كار مهمي را كه حضرت مي كند، و همگان بايد در آن مسير گام برداريم، مخصوصاً حوزويان و دانشگاهيان؛ اين است كه وجود مبارك حضرت كه ظهور كردند؛ حالا يا خود حضرت دستي به رئوس مردم آن روز مي كشند به اذن الله، يا كلمه وضع يده، ضمير به الله بر مي گردد؛ خداي سبحان دست لطف، دست بي دستي روي سر مردم مي كشد كه تكمل به احلامهم و عقولهم(12). فرهنگ مردم بالا مي آيد، عقل مردم بالا مي آيد، علم مردم بالا مي آيد؛ آنوقت از آن به بعد اداره كشور آسان است. اگر اين ايران كه الآن 70 ميليون جمعيت دارد، غالب اينها در حد حوزويان و دانشگاهيان بودند ، اداره كشورمان آسان بود ! اين همه پليس 110 و بگير و بزن و ببند و قاچاق مواد قاچاق و اعتياد و … نيست. شكوفائي عقل و بالا بردن فرهنگ اعراب تحت تربيت پيامبر اكرم (ص) حضرت فرمود: شما يادتان است؛ پدران تان يا خود شماها از سوسمار نمي گذشتيد ! اين عرب سوسمار خوار را حضرت طوري تربيت كرد كه فرمود : در حال احرام از آهو بايد صرف نظر كني !! گفتند : چشم. لا تقتلوا الصّيد و انتم حرم (13). حالا يك عرب غارتگر سوسمار بخور را اينجور كرده كه از آهو مي گذرد ! اين آهو را بايد در تاريخ مي شنيد كه آهو يعني چه !! حالا و ليبلونّكم بشيء من الصّيد تناله ايديكم و رماحكم (14)؛ ولي در عرفات، در مشعر، در منا، در حرم خدا، در حال احرام يا غير احرام در حال حرم دست به اينها نزنيد، عرض كردند : چشم. اينهائي كه كارشان خونريزي بود، اوس و خزرج؛ اينهائي كه كارشان سوسمار خوري بود، مي رفتند به شكار سوسمار؛ حالا از آهو مي گذرند ! آنوقت چنين ملّتي،هم توانست امپراطوري ايران را رام بكند، هم امپراطوري روم را در غرب رام بكند، و خاورميانه را يكجا مسلمان بكند. لزوم برقراري ارتباط مستمر با مبدأ ربوبي به منظور كسب ملكات فاضله و وجود مبارك حضرت هم كه ظهور كرد، همان روحيه پيغمبر اسلام را دارد. ما هم كه منتظريم، منتظر يك همچنين مكتب ايم ! اما اينها كه يك شبه حاصل نمي شود؛ ظهور حضرت ناگهاني است، امّا پيدايش اين ملكات فاضله تمرين مستمر مي طلبد. هر لحظه مواظب خودمان باشيم؛ گفتارمان، رفتارمان. ما خيلي چيز نياز داريم،به ما گفتند : همه اينها از راه حلال فراهم مي شود، منتها خودتان را تعديل كنيد، قانع باشيد؛ به مقدار لازم بخواهيد، نه به مقدار هوس ! و دليلي ندارد كه با او رابطه نداشته باشيد. او خودش را خداي ما معرفي كرده، و ما را هم دعوت كرده. فرمود : راه باز است، هيچ مانعي هم نيست. عالمگير شدن نور علم و عقل در سراسر زمين با ظهور منجي موعود (عج) و حضرت اين ملكات را مي آورد؛ حالا شما فرض كنيد الآن حضرت ظهور كرده و به خواست خدا،7 ميليارد بشر روي كره زمين را عاقل كرده است،آنوقت احياي يك حكومت جهاني خيلي سهل است.آنوقت آيات فراوان قرآن كريم كه بر حضور مبارك حضرت تطبيق شده است، مثل و اشرقت الأرض بنور ربّها (17)؛ اين آيه تطبيق شده است به زمان ظهور آن حضرت، كه زمين با نورانيّت آن حضرت روشن مي شود، زمين با ظهور آن حضرت روشن مي شود. زمين با علم روشن مي شود، با عقل روشن مي شود، نه با برق ! منجي بشري و خاتم اوصياء از خاندان عصمت و طهارت (ع) و اين از آرزوهاي اصيل انبياء و اولياي گذشته است، حتّي آرزوي خاندان عصمت و طهارت؛ در روايات فراوان وجود مبارك حضرت امير (ع) به وجود مبارك پيغمبر (ص) عرض مي كند : يا رسول الله ! اين مصلح جهاني كه مي آيد، آخرين حرف را مي زند،از ماست يا از غير ماست ؟! منّا اممن غيرنا ؟! فرمود : از ماست. و اسم مباركش، اسم من است؛ لقب مباركش فلان است و وجود مباركش يختم الله به الدّين (18) ! من آخرين دين را آوردم، ولي آخرين اجرايش به عهده اوست. او مي آيد، حرف ما را اجراء مي كند. پي نوشتها: (1) وسائل الشيعه / 16 / 241 منبع: www.alvadossadegh.com |
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط وفائی نژاد در 1390/04/25 ساعت 09:00:45 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |