میراث نور -ویژه ولادت با سعادت جواد الائمه

میراث نور

·         فاطمه خوش نما

 

پیغام که به او رسید، به سرعت چادر را سرش کرد و به سوى منزل امام به راه افتاد. به خانه برادر که رسید در زد و داخل شد اما نمى توانست سکوت کند، دلشوره عجیبى داشت. با صداى لرزانى گفت: - سلام بر ولىّ خدا، على بن موسى الرضا (علیه السلام)

- سلام علیکم، حکیمه خاتون خوش آمدى!

- اتّفاقى افتاده که مرا طلبیدید؟

- اى حکیمه! امشب فرزند مبارک خیزران متولد مى شود. باید که در وقت ولادت او حاضر باشى.

حکیمه خاتون که برق شادى را در چشمهاى برادر مى دید نفس راحتى کشید و با لبخندى از سر رضایت و شادمانى گفت:

- اطاعت اى ولىّ خدا.

شب شد، آسمان ستاره باران بود و ستاره ها همه چشمک مى زدند. انگار آن بالا خبرى بود. آن بالا ستاره ها به دور ماه حلقه زده بودند و این پایین خیزران درد شیرین مادرى مى کشید. امام چراغى روشن مى کند. خیزران، حکیمه خاتون و چند زن قابله به داخل اتاق مى روند، امام بیرون مى آید و در را مى بندد. اما دلش… دل امام که مى تپید انگار زمین تکان  مى خورد، انگار زمان از حرکت ایستاده بود. او مى دانست که در شبى این چنین چراغ خانه اش روشن مى شود، خدا به او این مژده را داده بود، اما دلش لک زده بود،… براى آن چشمهاى سیاه… دلش تنگ شده بود.

باد مى وزید، شب سردى بود اما آسمان همچنان ستاره داشت، باد مى وزید، شب سردى بود، خیزران درد مى کشید… ناگهان همه جا تاریک شد تنها چراغى که در اتاق بود خاموش شد. همه جا تاریک بود… تاریکِ تاریک. زن قابله با دستپاچگى مى گوید:

- حکیمه خاتون چراغ بیاور.

- الآن مى آورم.

حکیمه خاتون زیر لب ذکر مى گفت و به طرف در مى رفت. دستش را روى دستگیره که گذاشت همه جا روشن شده بود، نور بود و نور و صداى نوزادى که اتاق را پر کرده بود: «اشهد انّ لا اله الا اللّه و اشهد انّ محمدا رسول اللّه»

حکیمه خاتون کودک نورانى را درون پارچه اى پیچید و نزد امام برد. امام کودک را در آغوش گرفت و گفت: - محمد، نامش محمد است، (محمد بن على بن موسى الرضاء )علیه السلام.

نگاه پدر و فرزند درهم گره می خورد.

 

میراث نور…

پسرک سنگ را به گوشه ایى مى اندازد و فرار مى کند. آثار ترس در چهره اش نمایان است. بچه هاى دیگر هم به دنبال او فرار مى کنند. اتفاقا محمد بن على (علیه السلام) هم در حال عبور از آن کوچه است. همه فرار کرده اند؛ کوچه خلوت است، آرام و ساکت. حتى صداى نفس کشیدن هم نمى آید. همه فرار کرده اند اما او از جاى خود تکان نمى خورد، همان طور مطمئن و آرام ایستاده است و به چند سوارى که هر لحظه نزدیک تر مى شوند نگاه مى کند؛ ظاهرش آرام است، آرام و مطمئن.

سوارها نزدیک شدند، نزدیک و نزدیک تر. اما او از جاى خود تکان نخورد. یکى از سوارها که معلوم بود خلیفه است جلو آمد، افسار اسب را کشید و ایستاد و با قیافه اى حق به جانب گفت:

- اى کودک چرا مانند کودکان دیگر از سد راه ما دور نشدى و از جاى خود حرکت ننمودى؟

- اى خلیفه، راه تنگ نبود که بر تو گشاده گردانم و جرمى و خطایى هم نداشتم که از تو بگریزم.

خلیفه با تعجب پرسید:

- اى کودک چه نام دارى؟

- محمد.-

- پسر کیستى؟

 - پسر على بن موسى الرضا (علیه السلام).

خلیفه تعجب نکرد. زیرا مى دانست پسر کسى که به دست او به شهادت رسیده باید این چنین جرئت و جسارت داشته باشد.

خلیفه به راهش ادامه داد تا به صحرایى رسید، همان جا توقف کردند چون که خلیفه قصد شکار داشت. پرنده کوچکى را در آسمان دید. «باز»ى به دنبال پرنده فرستاد تا آن را شکار کند. باز مدتى ناپدید شد و وقتى که برگشت در منقارش ماهى کوچکى بود که هنوز نیمه جانى داشت.

خلیفه متعجب شد، ماهى را  در مشتش گرفت و از همان راه برگشت. باز به همان خیابان و همان کوچه رسید که امام را در آن دیده بود. امام هنوز همان جا بود، خلیفه گفت:

- اى محمد بن على! (علیه السلام) این چیست که در دست داری؟

امام فرمود: «حق تعالى دریایى چند خلق کرده است که ابر از آن دریاها بلند مى شود و ماهیان ریزه با ابر بالا مى روند و بازهاى پادشاهان آن را شکار مى کنند و پادشاهان آن را در کف مى گیرند و سلاله نبوت را با آن امتحان مى کنند»

مأمون از مشاهده این معجزه تعجبش چند برابر شد و گفت: حقاً که تویى فرزند امام رضا (علیه السلام) و از فرزند آن بزرگوار این عجایب و اسرار بعید نیست .

پى نوشتها:

1- خیزران نام مبارک مادر امام جواد (علیه السلام) است .البته در ابتدا نام آن حضرت سبیکه بود که امام رضا (علیه السلام) او را خیزران نامیدند.

2-«باز» نام پرنده اى است شکارى.

3-داستان برگرفته از منتهى الآمال است.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.