یک جعبه و یک دنیا حرف

وارد دارو خانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام تحویل دهند.
فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید: کرم ضد سیمان دارین؟
فروشنده که انگار موضوعی برای خنده پیدا کرده بود با لحنی تمسخر آمیز پرسید؟ کرم ضد سیمان؟بله که داریم. کرم ضد تیر آهن و آجر هم داریم حالا ایرانیشو میخوای یا خارجی؟ اما گفته باشم خارجیش گرونه؟
مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را رو به صورت فروشنده گرفت و گفت: از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده، نمیتونم صورت دخترمو ناز کنم . اگر خارجیش بهتره، خارجی بده.
فروشنده لبخند رو لبهایش یخ زد. .
چه حقیر و کوچک است آن کسی که در این دنیا به خود مغرور است. چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج، شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند.

محبوبه نصرتی زاده ( استاد)

  • نظر از: متین
    1395/06/12 @ 12:22:34 ق.ظ

    متین [عضو] 

    سلام .
    خیلی تاثیر گذار بود .
    ممنون از مطلب خوب شما .
    موفق باشید .

  • نظر از: متین
    1395/06/12 @ 12:20:31 ق.ظ

    متین [عضو] 

    سلام .
    خیلی تاثیر گذار بود .
    ممنون از مطلب خوب شما .
    موفق باشید .

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.