مدرسه علمیه فاطمیه پاکدشت
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
cb:post_author_photo_small][cb:post_author_photo_big][cb:post_body1][cb:post_body2]
چهارشنبه 95/07/07
به همت معاونت پژوهش مدرسه علمیه فاطمیه(س) پاکدشت جلسه دفاعیه یازدهمین دوره تحقیقات پایانی این مدرسه علمیه برگزار شد.
زهرا وفایی نژاد ، مدیر مدرسه علمیه فاطمیه(س) پاکدشت با اشاره به برگزاری جلسه دفاع از تحقیقات پایانی1 نفر از طلاب این مدرسه علمیه تصریح کرد: در این جلسه دفاعیه که به داوری عذرا خلیلی داور تحقیقات پایانی برگزار گردید ، تحقیق پایانی فاطمه شادکانی با موضوع اخلاق خانوادگی در فرهنگ عاشورا به راهنمایی ملیحه حاجیان دفاع گردید.
گفتنی است: این جلسه دفاعیه روز دوشنبه29 شهریور ماه از ساعت 12:30 تا 13:30 در اتاق معاونت پژوهش این مدرسه علمیه برگزار گردید.
چهارشنبه 95/07/07
نشست گفتمانسازی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با حضور معاونین پژوهشی و پژوهشگران برتر حوزه علمیه تهران در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برگزار شد.
در این نشست دکتر اکبر زاده با اشاره به ضرورت تهیه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به تشریح فعالیتهای صورت گرفته در این ارتباط و همچنین به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره گسترش تعامل حوزه و دانشگاه در تهیه الگو پرداختند.
دکتر اکبر زاده معاون علمی و تقسیم کار ملی مرکز الگو افزودند: مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از تمامی نخبگان علمی و حوزوی برای گسترش گفتمان پیشرفت، برگزاری حلقهها و نشستهای علمی درباره پیشرفت اسلامی ایرانی حمایت میکند.
در ادامه دکتر الهیاری، مسئول دبیرخانه کنگره پیشگامان پیشرفت، گزارشی از روند برگزاری 9 کنگره پیشگامان پیشرفت ارائه نمودند و در پایان نیز دکتر اکبر زاده پاسخگوی سوالات شرکت کنندگان در نشست بودند.
شایان ذکر است: این نشست روز دوشنبه 5 مهرماه از ساعت 9 تا 11 در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برگزار شد و معاون پژوهش مدرسه به همراه 3 نفر از طلاب دبیر گروه های رشد 5 در این نشست شرکت نمودند.
چهارشنبه 95/07/07
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.
وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم.
جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود …
بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی …
سالها گذشت و جانسون از اون اتفاق درس بسیار بزرگی گرفت. اینکه راز دیگران مثل راز دل خودش می مونه و باید برای حفظ اون راز تلاش کنه. همونطور که خودش از فاش شدن راز دلش ناراحت می شه دیگران هم از این موضوع امکان داره تحت تاثیر قرار بگیرند و چه بسا موجب سلب اطمینان و تیرگی رابطه دوستی هم بشود. بطوریکه صداقت و صفای دل شما نباید تحت هیچ شرایطی موجبات آسیب و نگرانی شما را فراهم نماید.
محبوبه نصرتی زاده ( استاد)
چهارشنبه 95/07/07
امام باقر عليه السّلام نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى توانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند:هر كس براي حسين عليه السّلام ندبه و عزادارى و گريه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و در خانه اش با اظهار گريه و ناله بر حسين عليه السّلام ، مراسم عزادارى برپا كند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين عليه السّلام در خانه هايشان ملاقات كنند.( كامل الزيارات ، ص 175)
حسين بن على عليه السّلام فرمود:
من كُشته اشكم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند مگر آنكه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى كند.( بحارالانوار، ج 44، ص 279)
حسين بن على عليه السّلام فرمود:
چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.( احقاق الحق ، ج 5، ص 523)
محبوبه نصرتی زاده( استاد)
دوشنبه 95/07/05
روز بیست و چهارم این ماه ( ذى الحجة ) بنا بر اشهر روز مباهله است، و بعضى روز بیست و پنجم، و بعضى بیست و هفتم این ماه گفته اند. و اگر در هر یک از این دو روز بلکه در روز بیست و سوّم نیز اعمال این روز را بجا آورند نیک است.و سبب فضیلت روز مباهله به طور اختصار آن است که: چون حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)رسولان فرستاد به سوى نصاراى نجران که اعظم تر سایان عرب بودند و ایشان به کتب خود رجوع کردند و اوصاف آن حضرت را در جمیع کتب انبیا مشاهده کردند، حبّ دنیا بر اکثر علماى ایشان غالب شد و ایمان نیاوردند و هفتاد نفر از علما و عُظَماى خود را فرستادند که صفاتى که در کتب سابقه براى حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) دیده اند مشاهده نمایند و به مدینه داخل شدند و صفات را موافق یافتند و حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)حجّت هاى شافى بر ایشان تمام کرد و باز بعضى از ایشان به سبب حبّ ریاست و اغراض باطله مضایقه کردند در ایمان آوردن. و حق تعالى آیه مباهله را فرستاد; پس حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت امیر المؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را در زیر عبا داخل کرد و گفت: «پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او; خداوندا اینها اهل بیت من هستند، پس از ایشان بر طرف کن شکّ و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى([1])». پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان آورد. پس حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)این چهار بزرگوار را بیرون برد از مدینه براى مباهله و چون نصارى حقّیت آن حضرت را دانسته بودند و بعد از ایستادن حضرت با آن بزرگواران در مقام مباهله آثار نزول عذاب در زمین و آسمان ظاهر شد، و عالم بزرگ ایشان گفت: به خدا قسم که من روى چندى مى بینم که اگر دعا کنند که کوهى از جاى خود کنده شود، هر آینه کنده خواهد شد. جرأت مباهله نکردند و استدعاى مسالمه و مصالحه کردند و بنا شد که هر سال جِزیه دهند. پس حضرت به امر الهى قبول فرموده، نفرین نکرده و جزیه قرار داد.
این مختصرِ قضیّه است وعلماى شیعه و سنّى آن را ضبط نموده اند و فواید بى شمار و فضایل بسیار از براى اهل بیت آن حضرت به خصوص براى امیر المؤمنین(علیه السلام) از این واقعه استنباط نموده اند. و زمخشرى در کشّاف و محمّد بن طلحه شافعى در مطالب السّؤول به بسیارى از آن اشاره نموده اند و ] این [ رساله را گنجایش ذکر آن ها نیست.
و نیز از جمله امورى که در این روز واقع شده و باعث مزید فضل آن گشته، آن است که حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام)در این روز انگشتر خود را به سائل بخشید در حال نماز و آیه کریمه (إنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ) که نصّ صریح بر امامت اوست نازل شد، و امامت آن حضرت بر اصحاب بصیرت هویدا گردید.
اعمال روز مباهله
در کل این روز روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:
اوّل : غسل
دوّم : روزه
سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو رکعت است ؛ در هر رکعت ، یک مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة الکرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود).
محبوبه نصرتی زاده ( استاد)