قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست

باسم رب الحسین علیه السلام
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخم خورده و بی سر بیاورم

یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم

 

آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم

یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم

با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژه ی بهتر بیاورم

وقف تو اشک ها و غزل هام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور بیاورم

فصل عزا تمام شد اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم ؟

تا می وزید نام تو پر می کشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم

نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سردربیاورم

با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم

این واژه ها به کار رثایت نیامدند
با زخم های تو چه برابر بیاورم؟

آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم

امسال هم دعای فرج، بی جواب ماند
من می روم برای تو یاور بیاورم

قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سر غزلی که فدای توست

شاعر:حسن بیایانی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.