پیامک های شب آرزوها (لیله الرغائب)

اول از همه امیدوارم اولین آرزوتون در این شب جمعه

ظهور اقا امام زمان باشه

الهی! «دعا» به درگاه تو لجاج است، چون دانی که بنده به چه محتاج است.


لیله الرغائب است و اگر دلتان با خداست ما را بی نصیب از دعا نکنید

 

شب آرزوها ست. بیا از امروز کمتر خسته شویم بلکه آن شب را تا به صبح اجابتش بیدار بمانیم.


برای هم دعا کنیم.

 

شب آرزوهاست بیا دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید.

و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست.

بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید

 

شب آرزوهاست. بیا غرور را کنار بگذاریم، لباس تکبر از تن به در کنیم و از

درگاه خداوند متعال عذر خواهی کنیم به خاطر آن که عصیانش کردیم و نافرمانیش نمودیم.

بیا عذر تقصیر به درگاهش آوریم که چون شیطان از فرمانش سر باز زدیم.

 

شب آرزوها، شب اجابت است، شب مغفرت است.

از کف ندهیمش آرزوهایت برآورده باد محتاجم به آرزویی نیک

 

شب آرزوهاست خدایا به حق این شب عزیز همه رابه ارزوهایشان برسان
خدایا ما را ان ده که آن به.
خدایا شیرینی بخشش و محبت را به ما بچشان

شعر برای شب آرزوها لیله الرغائب

 

الهی نام تو ما را جواز،
مهر تو ما را جهاز،
شناخت تو ما را امان،
لطف تو ما را عیان.

الهی ضعیفان را پناهی.
قاصدان را بر سر راهی.
مومنان را گواهی.
چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد،
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.
ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت،
ای حی بی ذلت و ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت،
ای داننده رازها،
ای شنونده آوازها،
ای بیننده نمازها،
ای شناسنده نامها ،
ای رساننده گامها،
ای مبر از عوایق،
ای مطلع بر حقایق،
ای مهربان بر خلایق،
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر،
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.

 

 

 

 

 

 

میراث نور -ویژه ولادت با سعادت جواد الائمه

میراث نور

·         فاطمه خوش نما

 

پیغام که به او رسید، به سرعت چادر را سرش کرد و به سوى منزل امام به راه افتاد. به خانه برادر که رسید در زد و داخل شد اما نمى توانست سکوت کند، دلشوره عجیبى داشت. با صداى لرزانى گفت: - سلام بر ولىّ خدا، على بن موسى الرضا (علیه السلام)

- سلام علیکم، حکیمه خاتون خوش آمدى!

- اتّفاقى افتاده که مرا طلبیدید؟

- اى حکیمه! امشب فرزند مبارک خیزران متولد مى شود. باید که در وقت ولادت او حاضر باشى.

حکیمه خاتون که برق شادى را در چشمهاى برادر مى دید نفس راحتى کشید و با لبخندى از سر رضایت و شادمانى گفت:

- اطاعت اى ولىّ خدا.

شب شد، آسمان ستاره باران بود و ستاره ها همه چشمک مى زدند. انگار آن بالا خبرى بود. آن بالا ستاره ها به دور ماه حلقه زده بودند و این پایین خیزران درد شیرین مادرى مى کشید. امام چراغى روشن مى کند. خیزران، حکیمه خاتون و چند زن قابله به داخل اتاق مى روند، امام بیرون مى آید و در را مى بندد. اما دلش… دل امام که مى تپید انگار زمین تکان  مى خورد، انگار زمان از حرکت ایستاده بود. او مى دانست که در شبى این چنین چراغ خانه اش روشن مى شود، خدا به او این مژده را داده بود، اما دلش لک زده بود،… براى آن چشمهاى سیاه… دلش تنگ شده بود.

باد مى وزید، شب سردى بود اما آسمان همچنان ستاره داشت، باد مى وزید، شب سردى بود، خیزران درد مى کشید… ناگهان همه جا تاریک شد تنها چراغى که در اتاق بود خاموش شد. همه جا تاریک بود… تاریکِ تاریک. زن قابله با دستپاچگى مى گوید:

- حکیمه خاتون چراغ بیاور.

- الآن مى آورم.

حکیمه خاتون زیر لب ذکر مى گفت و به طرف در مى رفت. دستش را روى دستگیره که گذاشت همه جا روشن شده بود، نور بود و نور و صداى نوزادى که اتاق را پر کرده بود: «اشهد انّ لا اله الا اللّه و اشهد انّ محمدا رسول اللّه»

حکیمه خاتون کودک نورانى را درون پارچه اى پیچید و نزد امام برد. امام کودک را در آغوش گرفت و گفت: - محمد، نامش محمد است، (محمد بن على بن موسى الرضاء )علیه السلام.

نگاه پدر و فرزند درهم گره می خورد.

 

میراث نور…

پسرک سنگ را به گوشه ایى مى اندازد و فرار مى کند. آثار ترس در چهره اش نمایان است. بچه هاى دیگر هم به دنبال او فرار مى کنند. اتفاقا محمد بن على (علیه السلام) هم در حال عبور از آن کوچه است. همه فرار کرده اند؛ کوچه خلوت است، آرام و ساکت. حتى صداى نفس کشیدن هم نمى آید. همه فرار کرده اند اما او از جاى خود تکان نمى خورد، همان طور مطمئن و آرام ایستاده است و به چند سوارى که هر لحظه نزدیک تر مى شوند نگاه مى کند؛ ظاهرش آرام است، آرام و مطمئن.

سوارها نزدیک شدند، نزدیک و نزدیک تر. اما او از جاى خود تکان نخورد. یکى از سوارها که معلوم بود خلیفه است جلو آمد، افسار اسب را کشید و ایستاد و با قیافه اى حق به جانب گفت:

- اى کودک چرا مانند کودکان دیگر از سد راه ما دور نشدى و از جاى خود حرکت ننمودى؟

- اى خلیفه، راه تنگ نبود که بر تو گشاده گردانم و جرمى و خطایى هم نداشتم که از تو بگریزم.

خلیفه با تعجب پرسید:

- اى کودک چه نام دارى؟

- محمد.-

- پسر کیستى؟

 - پسر على بن موسى الرضا (علیه السلام).

خلیفه تعجب نکرد. زیرا مى دانست پسر کسى که به دست او به شهادت رسیده باید این چنین جرئت و جسارت داشته باشد.

خلیفه به راهش ادامه داد تا به صحرایى رسید، همان جا توقف کردند چون که خلیفه قصد شکار داشت. پرنده کوچکى را در آسمان دید. «باز»ى به دنبال پرنده فرستاد تا آن را شکار کند. باز مدتى ناپدید شد و وقتى که برگشت در منقارش ماهى کوچکى بود که هنوز نیمه جانى داشت.

خلیفه متعجب شد، ماهى را  در مشتش گرفت و از همان راه برگشت. باز به همان خیابان و همان کوچه رسید که امام را در آن دیده بود. امام هنوز همان جا بود، خلیفه گفت:

- اى محمد بن على! (علیه السلام) این چیست که در دست داری؟

امام فرمود: «حق تعالى دریایى چند خلق کرده است که ابر از آن دریاها بلند مى شود و ماهیان ریزه با ابر بالا مى روند و بازهاى پادشاهان آن را شکار مى کنند و پادشاهان آن را در کف مى گیرند و سلاله نبوت را با آن امتحان مى کنند»

مأمون از مشاهده این معجزه تعجبش چند برابر شد و گفت: حقاً که تویى فرزند امام رضا (علیه السلام) و از فرزند آن بزرگوار این عجایب و اسرار بعید نیست .

پى نوشتها:

1- خیزران نام مبارک مادر امام جواد (علیه السلام) است .البته در ابتدا نام آن حضرت سبیکه بود که امام رضا (علیه السلام) او را خیزران نامیدند.

2-«باز» نام پرنده اى است شکارى.

3-داستان برگرفته از منتهى الآمال است.

تبریک ولادت با سعادت امام علی (علیه السلام )

پیشاپیش میلاد امام علی (علیه السلام ) اولین پیشوای مسلمانان را تبریک عرض می نماییم.

اعتکاف پرورش جسم و جان

 

اعتکاف پرورش جسم و جان


فاطمه صاحب جمعی

 

ü         معنای اعتکاف

اعتکاف در لغت ، اقبال به سوی چیزی است ، همراه با تعظیم و بدون انصراف ، در اصطلاح عبارت است از اقامت سه روز یا بیشتر در مسجد به قصد عبادت یا قربت با شرایط مخصوص . البته بعید نیست که صرف توقف در مسجد همراه با قصد قربت بدون قصد عبادت دیگری ، در تحقق اعتکاف کفایت کند .

اهمیت اعتکاف از دیدگاه قرآن

یکی از بهترین فرصتها برای خود سازی ، اعتکاف است . می توان در همه کارها قصد تقرب کرد ؛ فراغتی برای عبادت و تفکر ، مناجت با قاضی الحاجات و خلوت با اوست . در اعتکاف است که می توان تعلقات را در راه محبوب حقیقی ذبح کرد و

از کثرت روی گرداند و به سوی وحدت حرکت کرد و با تهذیب نفس و اندوختن سرمایه تقوا و اخلاص ، آخرت خود را آباد ساخت .


قرآن کریم بر این سنت حسنه که محبوب انبیا و اولیاء

بوده ، تاکید کرده است . ماده « عکف » نُه بار در این

کتاب آسمانی به کار رفته که در برخی از موارد معنای لغوی آن منظور بوده است که از آن جمله است : ( قالوا نعبدُ اصنَامًا فَنَظَلُّ لَها عَاکِفینَ ) گفتند : بت هایی را می پرستیم ، و همه روز ملازم آنهاییم .

و در بعضی معنای اصطلاحی ان مراد است ؛ از جمله : ( … وَ اِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثَابَهً لِلنََّاسِ وَ اَمنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَقَامِ اِبراهیمَ مُصَلَّی وَ عَهِدنا اِلَی اِبراهیمَ وَ اسماعیلَ اَن طَهِّرَا بَیتِیَ لِلطَّائفینَ وَالعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجودِ )  و  ( به خاطر بیاورید ) هنگامی که خانه ی کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم . و ( برای تجدید خاطره ) ، از مقام ابراهیم ، عبادتگاهی برای خود انتخاب

 

 کنید . و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که : خانه ی مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان ، پاک و پاکیزه کنید .

جمعی از مفسران مراد از «عاکفین » را در آیه شریفه اعتکاف کنندگان ( معنای اصطلاحی ) دانسته اند ؛ بعضی آن را به « مقیمین » و « ساکنین » ( معنای لغوی ) تفسیر کرده اند و عده ای هر دو را در آیه شریفه احتمال داده اند .

در فضیلت اعتکاف همین بس که معادل طواف خانه خدا قرار گرفته و همتای رکوع و سجود به شمار آمده است ؛ همچنین در فضیلت دو تن از انبیای بزرگ الهی چنین آمده که آنان مامور شدند تا کعبه و حریم آن را از لوث وجود بت و بت پرستی تطهیر کنند تا عبادت کنندگان در کنار قبله و حرم امن الهی به طواف ، اعتکاف ، رکوع و سجود بپردازند .

 

ü      اهمیت اعتکاف از دیدگاه روایات

با مراجعه به کتب روایی و احادیث امامان معصوم ( علیهم السلام ) در می یابیم که اعتکاف مورد توجه این بزرگان بوده است ؛ به طوری که بیش از صدها روایت راجع به اعتکاف رسول خدا ( ص ) ، انبیای الهی ، احکام و شرایط اعتکاف وارد شده است .

بعضی روایات ، مکان اعتکاف را مکانی خاص قرار داده و هر جایی را شایسته اعتکاف ندانسته اند ، بلکه فرموده اند که باید اعتکاف را در شریفترین مکانها یعنی مساجد که خانه خداست و آن هم در مسجدی که مصلای توده مسلمانها باشد ، برگزار کرد که این خود دلیل بر اهمیت و شرافت اعتکاف است و به آن سفارش بسیاری شده ، شرط و جزئی از اعتکاف قرار گرفته که این هم بیانگر جایگاه رفیع این سنت نبوی است .

همچنین در برخی روایات ، ملاک سنجش و ارزش گذاری اعمال را گاهی جهاد ، حج ، عمره و گاهی هم اعتکاف قرار داده اند که این نیز بیانگر اهمیت اعتکاف است .

ü    حقیقت اعتکاف

با تامل در روایات اهل بیت (علیهم السلام ) و کلمات بزرگان ، این نکته به خوبی معلوم می شود که حقیقت و روح همه عبادات همان توجه و یاد قلبی خداوند متعال است و فقط عبادتی که با توجه و یاد الهی انجام گیرد ، مطلوب درگاه احدیت است و مومن از آن بهره می برد و هر گاه عبادتی خالی از توجه قلبی باشد ،بهره ای برای مومن ندارد و هر چقدر توجه در عبادت بیشتر گردد ،بهره و استفاده عبد هم از عبادت بیشتر خواهد شد . به عنوان نمونه ، از حضرت امام باقر (ع ) روایت شده که فرمودند :

« به درستی که نصف نماز بنده خدا یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم آن مقدار بالا می رود که قلبش متوجه خداوند بوده است .»

و همچنین ایشان انسانی را که به یاد خدا باشد ، در همه حال در حال نماز می داند : « مومن دائم در نماز است تا زمانی که در یاد خداست ، ایستاده باشد یا نشسته یا خوابیده … »

درباره روزه هم اهل بیت ( علیهم السلام ) فرموده اند که حقیقت روزه همان توجه به حق و عمل به دستورهای او و خالی کردن دل از اغیار و دل سپردن به یار است و روزه ای که خالی از توجه و تقوای ظاهری و باطنی باشد ، جز گرسنگی و تشنگی چیزی در پی ندارد ؛ چنان که از حضرت امیرمومنان (ع) نقل شده که فرموده اند : « چه بسیار روزه داری که بهره ای از روزه اش نمی برد ، مگر تشنگی و گرسنگی و … » .

پر واضح است که اعتکاف هم به عنوان یک عمل عبادی بزرگ از این قاعده مستثنا نیست و تا هنگامی که معتکف متوجه حضرت حق باشد و دل از غیر خدا برکند و مراقب اعمال و رفتار ظاهری و باطنی خود باشد ، در حال استفاده کردن از اعتکاف است ، والّا جز گرسنگی و تشنگی و محبوس شدن در مسجد بهره ای نبرده است .

خلوت نشینی که در اعتکاف محقق می شود ، فرصتی مناسب برای عبادت و تفکر و انس با مناجات خداوند متعال است . غنیمت شمردن این فرصت استثنایی و بهره بردن از فضای معنوی اعتکاف ، انسان مومن را در راه یابی به مراحل کمال یاری می کند .

اندیشه در شگفتیهای آفریده ی خداوند متعال ، خود عبادتی است که در گوشه ی خلوت اعتکاف میسر می شود ؛ چرا که همنشینی با مردم انسان را از این توفیق والا باز می دارد . اگر در سیره ی انبیای الهی ، مخصوصاً پیامبر اکرم (ص) نظری افکنده شود ، این حقیقت به وضوح دیده می شود . ان حضرت در آستانه ی رسالت خلوتی در کوه حرا داشتند و این خود مقدمه تابیدن نور نبوت در قلب آن حضرت شد .

در برخی از اجتماعات گناهانی صورت می گیرد که همچون باتلاق انسان را در خود فرو می برد و توان اوج گیری را از او سلب می کند . بستر بعضی از گناهان مثل غیبت و ریا … ، جمع و اجتماع است . حال که برای معتکف توفیقی حاصل شده است که چند روزی در محیطی دور از این گونه اجتماعات به راز و نیاز بپردازد ، سزاوار است که خود را آلوده به این

گناهان نسازد و از سخنان غیر عبادی پرهیز کند ، تا به حقیقت اعتکاف که همانا انس با حضرت حق است، دست یابد.

از این رو حضرت امیرمومنان (ع) به معتکفین سفارشهای بسیار ارزنده ای دارند و ضمن سوق دادن آنان به روح و حقیقت

اعتکاف ، از چیزهایی که حقیقت اعتکاف را از بین می برد ، نهی می فرمایند :

« باید معتکف ملازم مسجد شود و به ذکر خدا ، تلاوت قرآن و خواندن نماز مشغول باشد ، و به سخنانی در مورد دنیا نپردازد ، و خود را سرگرم انشاد ( سرودن و خواندن ) شعر نکنند ، و از خرید و فروش پرهیز کند ، و بر جنازه ای حاضر نشود ، و مریضی را عیادت نکند ، و با زنی ( نامحرم ) در خانه ای خلوت نکند ، و از گفتار و سخنان زشت بپرهیزد ، و با هیچ کس مجادله نکند ، و هر قدر از گفت و گو با مردم دوری کند برایش بهتر است .»

 عدم استفاده از فرصتها به بهترین صورت ، پشیمانی به دنبال دارد . پس شایسته است که معتکف در این ایام ، با استفاده بهینه از وقت ، این نعمت خدا را به کفران تبدیل نکند . خداوند متعال می فرماید : ( اَلَم تَرَ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ کُفراً )

مقصود از « تبدیل نعمت » در این آیه ، یا این است که لازم بود در برابر نعمت پروردگار شکر گزار باشند ، اما این شکر را تبدیل به کفران کردند و یا منظور این است که خود نعمت را تبدیل به کفر کردند . در حقیقت ، چگونگی بهره گیری از نعمتهای الهی ، بستگی به اراده ی خود انسان دارد . نعمتها همچون مواد اولیه اند که به کمک آنها همه گونه محصول و فرآورده ای می توان تهیه کرد ، ولی در اصل برای خیر و سعادت آفریده شده اند .

 

ü      کمال اعتکاف

هر عمل زمانی می تواند اثر بخشی تام داشته باشد که به مرحله کمال رسیده باشد . معتکف در ایام اعتکاف شایسته است با اعمال و اذکار ، درخت معنویت را آبیاری کند و با چیدن علفهای هرزه ی گناه ، زمینه رشد و بارور ساختن آن را فراهم سازد . بی تردید بعد از این زحمات ، محصول کمال اعتکاف را خواهد چید .

عالم بزرگوار مرحوم سید بن طاووس (ره ) برای جلوگیری از فاسد شدن اعتکاف به مومنین سفارشاتی دارند و می فرماید :

« بدان ، کمال اعتکاف به این است که عقول و قاوب و جوارح ، تنها بر عمل صالح واقع شوند و انسان آنها را فقط در درگاه احدیت محبوس سازد و از آنچه باعث از بین بردن کمال روزه می شود ، دوری کند و علاوه بر مواظبت بر ( ادای درست ) وظیفه روزه داری ، باید مراقب وظیفه اعتکاف خود نیز بوده باشد و اگر معتکف خطورات خودش را در مسیر غیر خداوند قرار دهد ، حقیقت کمال اعتکاف خود را به اندازه آنچه از معبود غافل شده و سهل انگاری کرده ، فاسد ساخته است .

 

 

 

یادداشت های یک طلبه

· فاطمه کاشانی

ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق

ما با تو نداریم سخن خیر وسلامت

با خود فکر می کردم ، همه ی نامه های اداری و رسمی یا غیر اداری و خودمانی با نام خداوند متعال آغاز می شوند .

همه ی وعظ و خطابه ها با نام خداوند متعال شروع می شوند .

سفره مان را با نام خدا باز می کنیم و الحمدالله این نام خدا بردن در ابتدای هر کاری ورد زبانمان شده است .

اما واقعاً چقدر یادش می کنیم ؟ چند نامه هست که محتوایش لله نوشته شده و چند وعظ و خطابه است که لله ایراد شود ؟ چند سفره را می توان نشست که نانش حلال باشد ؟ و چند ذکر لسانی ،ورد قلبمان شده است ؟

ما طلاب دروس دینی ،به قول معرف ما شاگردان مکتب جعفری (ع) چقدر لله درس خواندیم و اساتیدمان چقدر لله درس می دهند و اصلاً در هر جایگاه و هر منصبی که فکر کنید در آن قرار گرفته ایم چقدر لله آن را پذیرفته ایم و در آن عمل می کنیم ؟

نمی دانم این فضل است یا مایه شرمساری که گفته شود : عامه ی مردم اگر بی وضو گناه می کنند اما ما طلاب وضو گرفته و به اصطلاح دائم الطهاره گناه می کنیم . عامه ی مردم گاه بی نام خدا شروع می کنند و عمل خلاف شرع انجام می دهند ، ما با نام خدا از یادش غافلیم .

یادش به خیر آن زمان که از رذایل اخلاقی مان شرک خفی حب جاه و مقام ،کبر و خودپسندی بر ایمان می کنند و انذارمان می کردند .

استاد اخلاق !خیلی وقت است از این درسهایی اخلاق نشنیده ایم و دلمان تنگ است برای یک انذار عاشقانه ی استاد تا دلمان را بکوبد و هوایمان را عوض کند ، اشکمان را جاری سازد و همه ی عالم و دنیا را پشت سر یک تکبیر جا بگذاریم .

استاد بزرگوار ! آقای بهجت خدایتان رحمت کناد ،نظرتان را درباره ی فضیلت نماز شب یا گریه بر سید الشهداء (ع) می شنویم :


حجت الاسلام سید محمد باقر شفقی رحمه الله به نماز شب بسیار معتقد بود و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت می داد ، به خلاف مرحوم سید بحر العلوم که صبر می کرد تا مقداری روشن شود و آن گاه نماز صبح را می خواند .

حجت الاسلام سید محمد باقر شفقی قدس سره در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه می نمود ،با این که اگر نماز جماعت را به تاخیر می انداخت ،افراد بیشتری حاضر می شدند ،ولی ایشان دستوری داد دو عادل بالای مناره بروندو پس از مشاهده ی طلوع فجر ،بلافاصله اذان بگویند .به ایشان گفتند :چرا مقداری صبر نمی کنید تا جمعیت زیادی برای درک فیض جماعت حاضر شوند ؟در جواب فرمودند :در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ایشان برای این که مردم نماز شب را بجا آورند ،این چنین چاره اندیشی نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانی که در نماز جماعت حاضر می شودند ،پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند . بدین ترتیب ،قطعاًکسانی که در نماز جماعت ایشان شرکت می کردند،نماز شب را هم می خواندند ،و با این کار مردم را به نماز شب وادار می کرد .

بنده خیال می کنم فضیلت بکاء بر سید الشهداء (ع) بالاتر از نماز شب باشد زیرا نماز شب عملی قلبی صرف نیست بلکه کالقلبی است ،ولی حزن و اندوه و بکاء و دمعه عمل قلبی است به حدی که بکاء واز علائم قبولی نماز وتر است .

در روایتی از امام جواد (ع) آمده است : آهنگ خدا نمودن با دل ، از خسته کردن اعضا و جوارح با اعمال (غیر قلبی رساتر است . عارفی چون حافظ از بسیاری ادعاهای واهی مقرون به کذب می نالد و جزایش را هجران از محبوب معرفی می کند .

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

عشقبازان چنین مستحق هجرانند