خاطرات طلبگی

آمدنم به حوزه بیشتر شبیه یک معجزه بود چون اصلاً فکر نمی کردم در شهر کوچکی مثل پاکدشت حوزه ای وجود داشته باشد به دلیل اینکه در آن زمان اطلاع رسانی در این زمینه بسیار کم بود .
در یک روز نسبتاًسرد پاییزی که به همراه دوستانم از طرف هلال احمر برای امتحان عملی کمک های اولیه به روستای توچال رفته بویم ،وقتی امتحان عملی مان تمام شد و وقت استراحتمان رسید یک خانمی که در امتحان هم گروهمان شده بود ،بدون هیچ مقدمه ای سر حرف را باز کرد و گفت :چرا حوزه شرکت نمی کنی ، به نظر می آید که علاقمند به دروس حوزه باشید ، نام نویسی حوزه های علمیه تا چند روز دیگر شروع می شود . من با تعجب گفتم: مگر شهرستان پاکدشت هم حوزه علمیه دارد . گفت : بله . من هم که علاقه ی زیادی به تحصیل علوم دینی داشتم بسیار خوشحال شدم .
وقتی به خانه برگشتم ، تمام ماجرا را برای خانواده ام تعریف کردم . آنها هم که از شرکت من در حوزه استقبال کردند . بعد از مدتی برای نام نویسی رفتم و دفترچه گرفتم و خودم را برای امتحان حوزه آماده کردم …
و بالاخره امروز به حول و قوه الهی 5 سال از آن روزها می گذرد و من در حوزه ای که درس خوانده مشغول خدمت رسانی می باشم . این بود خاطره ی ورود من به حوزه علمیه فاطمیه پاکدشت در یک روز خوب و باورنکردنی .
روزی که هرگز فراموشش نمی کنم .


محبوبه خوانساری طلبه فارغ التحصیل و همکار ماهنامه نرگس

  • نظر از: محمدی
    1391/06/05 @ 08:47:28 ق.ظ

    محمدی [عضو] 

    یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه

    بی یاد تو هرکجا نشستم توبه

    صدبار شکستم و ببستم توبه

    زین توبه که صدبار شکستم توبه

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.