بهار آمد بهار من نیامد

بهار آمد ، بهار من نیامد
گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ ، گل ‏ها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان در انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
 

 

                  مشفق کاشانی

بررسی آثار سفر از منظر آیات و روایات

بررسی آثار سفر از منظر آیات و روایات

·          سید علی صالح

نگاه قرآن و روایات به سفر، نگاه به رشد و تعالی انسان است. آنچه از آیات و روایات برداشت می‌شود تأیید و تأکید بر سفر است اما نه به عنوان ابزاری برای خوش گذراندن و تفریح، بلکه سفر می‌تواند ابزاری برای کسب معرفت و آگاهی‌ و نیز تعالی روحانی باشد. دو فایده معرفتی برای سیر و سفر در قرآن ذکر شده است. یکی آگاهی و پندآموزی از تاریخ پیشینیان؛ پس از فرازهایی که در قرآن امر به گردش در زمین کرده است، عبرت گرفتن از تاریخ به دنبال آمده است. و دیگری معرفت آفاقی به نشانه‌ها و شناخت خدا از راه نشانه‌های آفاقی.

پندآموزی از تاریخ

قل سیروافي الارض ثم انظروا کیفکان عاقبة المکذّبین [انعام،11]، بگو: در زمینسیرکنید، سپس بنگرید عاقبت کسانیکهآیات ما را دروغ می‌پنداشتند.قل سیروافي الارض فانظروا کیفکان عاقبة المجرمین [نمل،69]، بگو زمین را بپیمایند، پس بنگرید فرجام کسانی را که بزهکار بودند.

أفلم یسیروافي الارض فینظرواکیفکان عاقبة الذین من قبلهم [یوسف،109]،آیا آنان در زمینسیرنکردند، تا بنگرند عاقبت و پایانکارپیشینیان را.

در نامه۳۱ نهج البلاغه، امیرالمؤمنین فرزندش حسن (علیهم‌السلام) را به فراگرفتن تاریخ دعوت می‌کند و می‌فرماید خواندن تاریخ، تجربه کردن زندگی دیگران است.

«پسرم درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند عمر نکرده‌ام اما در کردار آن‌ها نظر افکندم؛ و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آن‌ها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آن‌ها شدم بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آن‌ها از اول تا آخر بوده‌ام. من قسمت زلال و مصفایزندگی آنان را از بخش کدر و تاریک بازشناختم و سود و زیانش را دانستم.»

سفر در قرآن، مطالعه تاریخ است و تجربه کردن راه‌هایی است که دیگران رفته‌اند.

شناخت خدا از راه نشانه‌های آفاقی

سیر در آفاق، آگاهی از چگونگی آفرینش و برقراری نظام هستی را به ارمغان می‌آورد و این نشانه‌ها به مثابه براهینی بر اثبات امکان حیات مجدد و نیز علم و قدرت حق‌تعالی است.  سنریهم آیاتنا في الآفاق و في انفسهم حتی یتبیّن لهم انه الحق [فصلت،53]. نشانه‌هایمان را در آفاق و در جان‌هایشان به آنان نمایاندیم تا برایشان روشن شود که او حق است. در این آیه، سیر آفاقی و نیز سیر انفسی هر دو راهی برای تبیین حق معرفی شده‌اند.

آثار سفر در روایات

در روایات آثار دیگری برای سیر و سفر ذکر شده است. در شعری منسوب به امیرالمؤمنین که در دیوان منسوب به ایشان ذکر شده است، پنج فایده برای سفر شمرده می‌شود.تغرب عن الأوطان فی طلب العلی                 و سافر ففی الأسفار خمس فوائدتفرج همّ و اکتساب معیشة و علم و آداب و صحبة ماجد

برای کسب برتری از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، به دست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و هم‌نشینی با بزرگواران.

با نگاهی به دیگر روایات، آثار دیگری را نیز می‌توان برای سفر برشمرد.

1.شادابی تن و روح

در حدیث نبوی آمده است: «سافروا تصحّوا» سفر کنید، تا سالم بمانید.

2.فزونی اندیشه

مشاهده‌ شگفتی‌های آفرینش و برخورد با دیگر طوائف و شنیدن آراء آنان از لوازم سفر است که باعث تأمل و تفکر می‌شود. حضرت رسول اکرم در روایتی به این مطلب اشاره دارند: «سافروا، فإنّکم إن لم تغنموا مالا افدتم عقلا»، سفر کنید؛ همانا اگر در سفر مالی به چنگ نیاورید، به حتم اندیشه شما فزونی خواهد گرفت.

3.شناسایی بهتر اطرافیان

روشن است کهدوستیانسان‌ها با یکدیگر، جز در هنگامه‌های سختی و عسرت، محکنمی‌خورد. سفر این فرصت را در اختیارمی‌گذاردکه مردم یکدیگر را بیازمایند و از پایداری و میزانوفاداری دوستان خود آگاه شوند. از همین‌روست کهامیر مؤمنان، علیعلیه‌السلامفرموده‌اند: «السفر میزان الاخلاق». سفر ترازوی اخلاق است.

نیز امام صادق فرموده‌اند: «لا تسم الرجل صدیقا سمة معروفة حتیتختیرهبه ثلاث: تغضبه فتنظر غضبه، یخرجه من الحق الی الباطل، و عند الدینار و الدراهم و حتی تسافر معه». تا کسی را به سه چیزنیازموده‌ای، وی را دوست خود مخوان: او را به خشم آر و بنگر که در آن حالت، آیا از حق به سوی باطل می‌گراید؟ دیگر آن‌که او را به درهم و دیناربیازمای و سوم این‌که او را با خود هم‌سفرکن، و در سفر او را بیازمای.

4. برخورداری از رزق و نعم الهی

بخش عمده‌ای از تجارت و مبادلات روزمره وابسته به سفرهای تجاری است. به تعبیر قرآن در سوره جمعه، برایبرخورداری از فضل الهی، باید در

زمینپراکنده شد و راه دادوستد و تجارت را پیش گرفت: «فانتشروا فی الأرض و ابتغوا من فضل الله». در زمینپراکندهشوید و فضل خدای را بجویید.رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیزفرموده‌اند: «سافروا تصحّوا و تغنموا». سفر کنید تا سالم شوید و غنیمتبرید. نیز امام صادق علیه‌السلام از پدران بزرگوار خود و آنان از رسول گرامیاسلامصلی الله علیه و آله نقل کرده‌اندکه: «سافروا تصحّوا و ترزقوا». سفر کنید تا سلامت ییابید و روزی برگیرید.

سفره ای برای خدا ، سفره ای برای مردم

سفره ای برای خدا سفره ای برای مردم

تاملی درباره سفره های رنگین      مهمانی های ما

·          زهرا عرب سرخی

در نظام اعتقادی ما،  خانواده یکی از ارکان مهم به حساب آمده و تلاش جهت حفظ کیان آن و مستحکم نمودن ارتباطات آن به عنوان امری صواب معرفی شده است. بدین جهت، اسلام، امر صله رحم را با هدف تقویت روابط خویشاوندی و رفع نیازهای عاطفی انسان مطرح کرده و برای عمل به آن برکات بی شمار و برای ترک آن عقاب های جدی برشمرده است.در دنیای ماشینیزم امروزی که تمام تلاش انسان در راستای کسب رفاه بیشتراست،آن هم با اتکا بر دنیای مدرن شده عصر حاضر، مهجور ماندن تعالیم مکتب اسلام  چندان دور از ذهن نخواهد بود.ارتباط با خویشاوندان، رفع نیازهای آنان، نیکی به والدین، انفاق به نزدیکان و … که در دایره صله رحم تعریف می شوند، از جمله مواردی هستند که مورد هجمه ی الگوهای دنیای مدرن قرار گرفته و فاصله ای عمیق با سیره و سنت اهل بیت(ع) پیدا کرده اند.

با بررسی سیره معصومان (ع)،درمی یابیم که آنان در اطعام و دعوت میهمان به ویژه مستمندان و نیازمندان، نهایت کوشش را نموده اند. پیامبر خدا (ص) در حدیثی     می فرمایند: میهمان، روزى خود را مى آورد و گناهان اهل خانه را مى برد١. در روایات آمده، روزی حضرت علی(ع) غمگین بودند. علت اندوه ایشان را جویا شدند، فرمودند: هفت روز بر ما گذشته و میهمانی برای ما نیامده است۲.

با نگاهی سطحی به محفل های خانوادگی که امروزه بر پا   می شود به جرأت می توان گفت یکی از علت های کم شدن صله رحم، دور شدن از آداب سنتی و بی ریای گذشته و گرایش به تکلف و تجمل گرایی است.

امام رضا(ع) نقل کرده اند، مردى امیر المؤمنین علی(ع) را به میهمانى دعوت كرد . حضرت فرمودند : مى پذیرم به شرط این كه سه قول به من بدهى. عرض كرد: چه قولى اى امیرالمؤمنین؟ فرمودند: از بیرون چیزى

براى من تهیه نكنى، آنچه در خانه ات داری را از من دریغ ننمایى و به زن و فرزندانت اجحاف نكنى. عرض كرد: قبول مى كنم اى امیر المؤمنین. پس على بن ابى طالب(ع) دعوت او را پذیرفتند٣.

در شرایطی که انگیزه مهمانی دادن افراد “خاص بودن"، “سنگ تمام گذاشتن"، “حفظ آبرو کردن” یا هر چیز دیگری غیر از رضای خدا و اطاعت امر او باشد، پای سفره های رنگین و غذاها و دسرها و نوشیدنی های متنوع به میان آمده، که در این صورت پذیرایی از میهمان ها ثمری جز زحمت و مشقت نخواهد داشت و اینجاست که به جای حس کردن برکت و رحمت در محیط خانه، خستگی روحی و جسمی بر انسان غالب شده و فکر جبران هزینه های صورت گرفته عذاب آور می شود. چنین افرادی با وجود آنکه تمام تلاش خود را برای “بهترین بودن” انجام می دهنداما همواره در تنش و اضطراب روحی به سر ‌برده و تصور “تایید نشدن” از سوی دیگران، آنها را به شدت می آزارد.

البته بسیاری اوقات، در مجموعه ی رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجای افراد از یکدیگر، بار سنگینی را به دوش دیگران می گذارد که به هیچ عنوان امر پسندیده و اسلامی نیست! مهمان خوب، کسی است که وقتی به خانه ی کسی می رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلی باشد، انتظارات خود را همراه کفش هایش بیرون در بگذارد و وارد خانه شود. وقتی درخواست های غیرمعقول بر دوش میزبان سنگینی نکند، آرامش خاطر در رفتار صاحب خانه دیده می شود و محفل مهمانی مورد رضای خدا قرار می گیرد.نکته قابل تأمل این است که اطعام، با همه ی ارزشی که دارد، آنجاست که برای خدا و در راه او باشد و به نیت سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردن دل برادری مؤمن یا تقویت رابطه های خویشاوندی و صله ی رحم صورت گیرد. گاهی اوقات اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محل اطعام و کیفیت چیدمان سفره، برای تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمان‌های خاص و مدعوین، شایسته اطعام نیستند یا با انگیزه‌های ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت ‌اندیشانه دعوت می‌شوند. همه ی اینها نارواست. پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعام های دوزخی به او می خوراند4. سفره قابل احترام در اسلام سفره ایست که فقیر و غنی، رﺋیس و مرﺋوس، کوچک و بزرگ کنار همدیگر  بنشینند و از نعمت های آن به طور یکسان بهره مند شوند.

حاشیه صفحه

 سردار سرلشکر رحیم صفوی نقل کردند، يك روز كه در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ايشان بودم بحث ما قدری به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ايشان، معظم له رو به من كردند و فرمودند:آقا رحیم شام را مهمان ما باشيد. بنده در عين حال كه اين را توفيقی

می دانستم، خدمتشان عرض كردم: اسباب زحمت می شود. ایشان فرمودند: نه، بمانيد هر چه هست با هم می خوريم.وقتی سفره را پهن كردند و شام را آوردند، ديدم غذای ايشان و خانواده شان چيزی جز املت ساده نيست. من نيز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.

پی نوشت:

١. بحارالأنوار، ج۷۵، ص٤۶۱، ح ۱٤

٢. میزان الحکمه ، ج ۵ ، ص ۵٢۱

۳. عیون اخبارالرضا، ج۱، ص٤۵، ح۱٣

4. وسایل الشیعه، ج ۱۶ ، ص ٤۵۵

شاید با یک سلام...

شاید با یک سلام…

زهرا رضاییان

 نوروز که می شود، بازار دید و بازدیدها گرم می شود و فامیل راه می افتند خانه همدیگر . چه رسم زیبایی است این دید و بازدید اقوام از یکدیگر که هم از حال هم خبردار می شوند و هم اگر کسی به مشکلی برخورد یا نیاز به کمک داشت، زود می فهمند و به کمکش می شتابند . اما چرا فقط ایام نوروز و ماه مبارک رمضان که می شود، به دنبال اجرا کردن این رسوم هستیم؟ چرا در همه ایام سال این کار را نمی کنیم؟ مگر نه اینکه سفارش شده ایم به دید و بازدید و صله ارحام …

 « يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍوَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاًكَثِيراً وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِوَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً»(1) ، «وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ * وَالَّذِينَصَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَوَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَؤُونَبِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»(2)، «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ»(3)

که آن هایی که نسبت به آنچه ‏خداوند متعال امر به پیوند آن کرده مانند صله رحم ودوستی ‏پدر و مادر و محبت اهل ایمان اطاعت می ‏کنند و از خدا می ‏ترسند و ازسختی هنگام حساب می ‏اندیشند، عاقلند و در عاقبت جایگاهی ‏نیکو دارند .

وقتی به ما دستور می دهند: «از همنشینی با کسی که ‏از خویشانش بریده است، ‏بپرهیز»(4)، وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به غایبان و حاضران امتش و کسانی که هنوز به دنیا نیامده‏اند، تا روز قیامتسفارش می‏کند با خویشان خود بپیوندند،هرچند میان ایشان به اندازه یک سالراه رفتن فاصله باشد؛ یعنی صله ارحام از اموری است که خدای متعال آن رابخشی از دین قرار داده است.(5)

(حاشیه صفحه)

مردی از قبیله «خثعم‏» خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد:

«برترین چیز در اسلام چیست؟» حضرت فرمود: «ایمان به خداوند». مرد پرسید: «بعد از آن چیست؟» حضرت پاسخ داد:«صله رحم». مرد دوباره پرسید: «بعد از آن چیست؟» حضرت فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر». مرد دوباره پرسید: «مبغوض ترین اعمال نزد خداوند کدام است ؟». حضرت هم پاسخ داد: «برای خدا شریک قرار دادن». عرض کرد: «پس از آن کدام است؟». حضرت فرمود: «گسستن از خویشاوندان». مرد پرسید: «پس از آن چیست؟»و حضرت پاسخ داد: «به بدی ها دستور دادن و از خوبی ها نهی کردن».(6)

در اسلامبرای چیزهایی که سبب پیوند با خویشان می ‏شود، حد خاصی ‏تعیین نشده؛ بلکهآن را به فهم عمومی واگذار کرده است. در عادات و سنت های ‏مردم، نزدیک یا دور بودنبستگان تفاوت دارد. ممکن است عملی‏ نسبت ‏به یکی از نزدیکان پیوند به شمارآید، اما نسبت ‏به دیگری که نزدیکتر است، قطع رابطه باشد. در موارد تردید،باید جانب ‏احتیاط را مراعات کنیم تا مبادا مرتکب گناه کبیره قطع رحم‏ شویم. وقتی کمترینچیزی که به وسیله آن‏، این پیوند بر قرار می‏ شود، رفت و آمد و سلام کردناست، چرا از همدیگر دریغ کنیم؟

در بعضی از موارد اکتفا به این مقدار کافی نیست. اگر یکی از اقوام مان فقیر باشد و دیگری ثروتمند، صله رحم به وسیله ‏کمک‏های مالی و دفع ضرر از آن ها هم تحقق پیدا می کند. اگر هیچ توجهی ‏به مشکلات اقوام نداشته باشیم؛قطع رحم کردیم … تحقق ‏صله رحم به اوضاع و احوال و موقعیت وزمان بستگی دارد. هدیه‏دادن، دلجویی کردن، دید و باز دید، خود داری ازآزار، تمسخر و تحقیر نکردن، عیادت هنگام بیماری، شرکت در مجالس شادی وغم،پذیرفتن دعوت در اعیاد و میهمانی ها و هر کاری که سبب می ‏شو،د مردم بگوینداینان ارتباط خانوادگی شایسته ‏ای دارند، سبب تحقق صله رحم است.

می گویند مردی در محضر امام صادق علیه السلام از بستگانش شکوه کرد. حضرت فرمود: «خشم خود را فرو ببر و به آن ها نیکی کن». مرد عرضکرد: «آنها با من‏چنین و چنان می‏کنند و رعایت‏حالم را نمی‏کنند». حضرتفرمود: «آیا تو هم می‏خواهی مثل آن ها قطع رحم کنی و به آن ها احسان نکنی؟! اگرچنین کنی، خداوند متعال در دنیا و آخرت، نظر لطفش ‏را از شما بر می‏دارد».(7)

داوود رقی هم در همین زمینه از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند و می‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم. ناگاه فرمود: «ایداوود، روز پنج‏ شنبه که اعمال شما (شیعیان) بر من عرضه شد، در میان کارهایتو عملی مرا خوشحال ‏کرد و آن این بود که تو نسبت ‏به پسر عمویت صله رحمانجام دادی. همانا این پیوند تو، در برابر قطع ارتباط او، سبب نزدیکشدن‏ مرگ اوست». داوود رقی می‏گوید: پسر عمویی داشتم که معاند و خبیث‏ بود. متوجه شدم در گرفتاری و پریشانی است. پیش از آنکه به

سوی ‏مکه حرکت کنم،مقداری پول برایش فرستادم تا زندگی‏ اش تأمین‏شود. وقتی  به مدینه آمدم،امام صادق علیه السلام این چنین مرا با خبر ساخت.(8)

پی نوشت:

1. نساء: 1.

2. رعد: 22-21.

3. محمد: 23-22.

4. اصول کافی، ج ۴، ص ۴۶.

5. همان، ج ۲، ص ۱۲۰.

6. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۶، ح ۱۱.

7. اصول کافی، ج ۴، ص ۴۸.

8. بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۹۳.

هدف ، وسیله را چه می کند؟

هدف، وسیله را چه می‌کند؟

آدم‌های عجیبی هستیم. تصمیم می‌گیریم به مسافرت برویم.

برنامه‌ریزی می‌کنیم. دل به دریا نمی‌زنیم. فکر همه جایش را می‌کنیم. همه آنچه امکان دارد به آن‌ها نیاز پیدا کنیم همراه سفرمان می‌شود. احتمالات برایمان جدی می‌شود و وزنة امکان پیدا کردنش، سنگین. هر آنچه را فکر کنیم به کارمان می‌آید، می‌چپانیم توی ساک یا صندوق عقب ماشین. تازه تا چند ساعت بعد از شروع سفر هم هنوز داریم توی ذهنمان ریز به ریزِ همه چیز را بررسی می‌کنیم تا چیزی از قلم نیفتاده باشد و تا می‌توانیم احتمال خطا را در معادلاتمان پایین می‌آوریم.

آدم‌های عجیبی هستیم که تا از خانه دور شدیم، کلیدش را از شیشه وسیله نقلیه‌مان به بیرون پرت نمی‌کنیم و بی‌خیالِ همه چیز نمی‌شویم. حواسمان هست سفرمان هر قدر خوش، هر قدر خوب، هر قدر شاد یا سخت و کسل‌کننده باشد، موقتی است. برای همین

نه به خوشی‌هایش دلبسته می‌شویم و نه با سختی‌ها و ناملایماتش، سفر را می‌بازیم.

یادمان نمی‌رود قرار است دوباره برگردیم به همین خانه، و حواسمان هست تا درش را چفت و بست بزنیم که دزد به آن نزند و ایمنی‌اش را تأمین می‌کنیم.

آدم‌های عجیبی هستیم که حواسمان به این چیزها هست اما یادمان رفته همه سر تا ته زندگی ما سفر است و ما آدم‌ها مسافران عجیبِ این دنیا. هدف را گم کرده‌ایم و وسیله‌اش را سفت به خودمان چسبانده‌ایم. شاید هم گم نشده است، فقط جایشان را با هم عوض کرده‌ایم. هدفمان دیگر برگشتن به خانه با دست پر و پیمان نیست.

خیلی از ماها کلید خانه‌مان را گم کرده‌ایم. دلبسته چشم ودل کورهمین سفرچندروزه‌ایم ویادمان رفته بایدبرگردیم ویک«بی‌خیالِ عالم»به خود ما نگفته‌ایم وزده‌ایم زیرهمه قوانین خوب خدا. به همدیگردلداری می‌دهیم که بزن وبخوروبگیر و ببند و بی‌خیال. حالا چه کسی رفته و دیده؟